خورشید روئی گردید طالع
دردم نهان شد چون برق لامع
گر ایستادی آتش فنادی
هم در مدارس هم در صوامع
آنرا که دیدش طالع قوی بود
وانکو ندیدش از ضعف طالع
این ماه رویان کم رو نمایند
آنماه چرخست کان هست طالع
از بس عزیزند از کس گریزند
دیدارشانرا باشد موانع
مهر زمین را مه مه توان دید
مهر فلک هست هر روز طالع
خورشید رویان هرجا نباشند
خورشید چرخست کان هست واسع
ساقی بده می بیگانهٔ نیست
از خویش رفتم دیگر چه مانع
بگذار ای فیض اشعار باطل
از حق سخن گو کان هست نافع
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نحم خیالت گردد چو طالع
در چرخ آیند اهل صوامع
رو مینماید دل میرباید
لیکن نپاید چون برق لامع
آن هم بوقتی بر نیک بختی
[...]
این عکس ساقیست در جام ساطع
یا گشته مهری از باده طالع
تا سوزدم جان آمد بجولان
آتش عنانی چون برق لامع
زلفت که جمعی کرده پریشان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.