آسمان را یکسر پرشور میدانیم ما
وز شراب لم یزل محمور میدانیم ما
نورحق تابیده بر اکناف عالم سربسر
نور انجم پرتوی زان نور میدانیم ما
جابجا در هر فلک بنشسته خیلی از ملک
این عبادتخانه را معمور میدانیم ما
هر کرا دانش بود مقصود بر حس و خیال
چشم او گر چار گردد کور میدانیم ما
نزدنزدیکان حق حیّند و ناطق نه فلک
هر کرا این علم نبود دور میدانیم ما
عالم خلقست این عالم که پیدا بینیش
عالم امر از نظر مستور میدانیم ما
چشم فهم نکته زاهل علم بتوان داشتن
جاهل دل مرده را معذور میدانیم ما
قدر هر ظرفی بقدر آن بود کاندر ویست
دل خراب عشق را معمور میدانیم ما
فیض را در هر خیالی ناصری از حق بود
در همه کارش از آن منصور میدانیم ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آسمان را خانه زنبور می دانیم ما
انجمش را دیده های شور می دانیم ما
نشأه سرشار در میخانه افلاک نیست
صبح را خمیازه مخمور می دانیم ما
جز فضای دل، به زیر آسمان هر جا که هست
[...]
رو به هر کوهی نماید طور میدانیم ما
هرکه گوید حرف حق منصور میدانیم ما
غایبان گر در حضور ما سخنها گفتهاند
نیست ز ایشان رنجهای، معذور میدانیم ما
قرب دلبر جز فنای عاشق بیچاره نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.