عاقل نمیباشم دمی عشق این تقاضا میکند
غافل نمیباشم دمی عشق این تقاضا میکند
در فکر اویم صبح و شام در ذکر خیر او مدام
کاهل نمیباشم دمی عشق این تقاضا میکند
حقم سراپا حقپرست بر من ندارد دیو دست
باطل نمیباشم دمی عشق این تقاضا میکند
میلم همیشهسوی اوستسوئی بغیر ازسوی دوست
مایل نمیباشم دمی عشق این تقاضا میکند
در کار آن خورشیدوش چشمم چو تیر غمزهاش
کاهل نمیباشم دمی عشق این تقاضا میکند
برداشتم خود را ز پیش دیگر میان او و خویش
حایل نمیباشم دمی عشق این تقاضا میکند
در عشق تا گشتم علم علمم فزاید دم بدم
جاهل نمیباشم دمی عشق این تقاضا میکند
هر چه او کند من راضیم هر چه او دهد من قانعم
سایل نمیباشم دمی عشق این تقاضا میکند
عشقش بود در جان چو تن جز عشق او را فیض من
قابل نمیباشم دمی عشق این تقاضا میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.