مستی ز شراب لب جانان مزه دارد
می خوردن از آن لعل بدخشان مزه دارد
چون پرده بر اندازد از آن روی چه خورشید
بر گردنش آن زلف پریشان مزه دارد
لعل لبش آندم که درآید به تبسم
شوریدن ما در شکرستان مزه دارد
مستان چو درآید که شود ساقی مستان
در پای وی افتادن مستان مزه دارد
آن دانه مشگین که سفیدست و بر آتش
بر عارض آن خسرو خوبان مزه دارد
ظلمات بمان زلف برانداز و لبش بوس
خضر آب حیات از لب جانان مزه دارد
یک شب اگرم تنگ در آغوش درآید
بیهوشی دل بیخودی جان مزه دارد
ای فیض بگو شعر ازین گونه که در عشق
این نوع سخنهای پریشان مزه دارد
نی نی غلطم این چه سخن بود که گفتم
از روی بتان خواندن قرآن مزه دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.