در سرم عشق تو غوفا دارد
عشق تو قصد سر ما دارد
بیخودم کرد نگاه مستت
چشم تو نشاه صهبا دارد
میکند عارض تو عرض خطی
با دل ما سر سودا دارد
دانهٔ خال تو بهر صیدم
دامی از زلف چلیپا دارد
زمره سرو قدان را پیشت
قد شمشاد تو بر پا دارد
پیش روی تو قمر را چه محل
کی قمر لعل شکر خا دارد
رشک خال و خطت از خور چه عجب
رخ خورشید کی اینها دارد
چه عجب گر بردم مجنون رشک
این صفا کی رخ لیلا دارد
چه عجب گر دل من روز ندید
زلف تو صد شب یلدا دارد
تیر مژگان تو گر هر لحظه
جا کند در دل من جا دارد
می نداند که چه با ما کردی
زاهد از ما گله بیجا دارد
نمکیدست لب شیرینت
تلخ گوئی که غم ما دارد
الحذر ای که سر دین داری
غمزهاش روی بیغما دارد
وصف آن یار مکن دیگر فیض
زاهد ما سر تقوی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلف تو کان همه سرها دارد
گوییا هیچ سرما دارد
گرد روی تو چرا حلقه کند
گر نه با ما سر سودا دارد؟
سرکشی چون نکند هندویی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.