هرکجا بود خوبی در فنون حسن استاد
در رموز معشوقی از تو میبرد ارشاد
زلف کافرت سرکش تیر غمزهات جانکاه
دین ز دست این نالد جان از او کند فریاد
عشق تو خرابم کرد هجر تو کبابم کرد
از لبت شرابم ده زندهام کن و آباد
بیتو چون توانم زیست با تو چون توانم بود
هجر میکند بیداد وصل میکند بنیاد
هجرت آتش افروزد وصل پاک میسوزد
ای ز هجر تو فریاد وی ز دست وصلت داد
چند اسیر خود باشیم از خودم بخر جانا
گرد سر بگردانم لیکنم مکن آزاد
از خودم رهائی ده تا همه ترا باشم
محو ذکر تو گردم جز تو هیچ نارم یاد
خواهم از خود آزادی تا ترا شوم بنده
چون ترا شدم بنده از جهان شوم آزاد
بیتو در نفیرم من در غم و زحیرم من
خویش را بمن بنما تا شود ز رویت شاد
فیض میردا ز دوریت و ز بلای مهجوریت
کی تو این روا داری چون پسندی این بیداد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد فراق محبوب است. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن میگوید و از اثر شگرف عشق و جدایی بر زندگیاش شکایت میکند. او میخواهد رهایی یابد تا بتواند به معشوقش بپردازد و در عشق او غرق شود. همچنین، شاعر از رنجهای جدایی و یادآوری معشوق میگوید و از معشوقش میخواهد که به او نشان دهد که وجودش چگونه میتواند به او شادی ببخشد. در پایان، شاعر از دردهای ناشی از دوری و نارضایتی از این وضعیت ابراز نارضایتی میکند.
هوش مصنوعی: در هر جا که خوبایید و مهارتهای زیبایی وجود دارد، استاد در اسرار عشق از شما الهام میگیرد و راهنمایی میشود.
هوش مصنوعی: زلف تو که مانند زلف محبوبی سرکش است و راه خود را میرود، با نگاه زیبا و جانکاهت، روح و دین را از من میگیرد و من از درد و عذاب این وضعیت فریاد میزنم.
هوش مصنوعی: عشق تو باعث ویرانی من شد و جدایی از تو هم مرا به شدت عذاب میدهد. از لب تو میخواهم شرابی به من بدهی تا دوباره زنده شوم و حال و روزم را بهتر کنی.
هوش مصنوعی: اگر میتوانستم با تو زندگی کنم، چطور میتوانم تحمل جدایی را داشته باشم؟ جدایی بیرحمانه است و وصل تو، به زندگیام شکل میدهد.
هوش مصنوعی: هجرت باعث بروز آتش و سختی میشود، در حالی که ارتباط و وصال با عشق، عواطف و احساسات را میسوزاند. به خاطر دوری از تو فریاد میزنم و از عشق و نزدیکیام به تو شاکیام.
هوش مصنوعی: مدتهاست که ما اسیر خود هستیم، ای جانا، اما اگر بخواهم از خودم رها شوم، تو نگذار که آزاد شوم.
هوش مصنوعی: از من رهایم کن تا فقط تو را در ذهن داشته باشم و در یاد تو غرق شوم، که جز تو هیچ چیز دیگری برایم اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: میخواهم از خودم رها شوم تا بتوانم به تو وابسته شوم؛ وقتی که به تو وابسته شدم، از قیود این دنیا آزاد خواهم شد.
هوش مصنوعی: بدون تو من در غم و اندوه و ناراحتی به سر میبرم. خودت را به من نشان بده تا از دیدن رویت شاد شوم.
هوش مصنوعی: از دوری و غم فراق تو، به من لطف میرسد. آیا تو این بیعدالتی را که بر من میگذرد، تحمل میکنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در نمازشان گشتند، جمله آگه و معتاد
گر چه نبود ایشان را، از نماز ایزد یاد
شخص گبرشان عالم مرد ارمنی استاد
بهر درس خوش دادند، دین احمدی بر باد
زین صدای نازیبا، در وطن طنین افتاد
بین ملت و دولت اختلاف و کین افتاد
طفل پاک آزادی، از رحم جنین افتاد
رفتمان ز یاد، نام اتحاد:
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.