من نروم ز پیش تودست منست و دامنت
نوش منست نیش تودست منست و دامنت
خواه مرا به تیر زن خواه ببر سرم زتن
دست ندارم از تو من دست منست ودامنت
چون شوم از تو من جدا دامن توکنم رها
از بر تو روم کجا دست منست و دامنت
بندگی تو بس مرا ذکر تو هم نفس مرا
نیست بجز توکس مرادست منست ودامنت
عشق تو رهبر منست لطف تو یاور منست
دست تو بر سرمنست دست منست و دامنت
چشم منست و روی تو گوشم وگفتگوی تو
پای منست و کوی تو دست منست و دامنت
روی دل است سوی تو قوت دلست بوی تو
مستیم از سبوی تو دست منست و دامنت
قوت روان من توئی گنج نهان من توئی
جان جهان من توئی دست منست و دامنت
حسن تو بوستان من روی تو گلستان من
مهر تو مهر جان من دست منست و دامنت
مهر تواست جان من ذکر تو و زبان من
وصف تو و بیان من دست منست و دامنت
فیض بس است گفتگو برجه و دامنش بجو
چون بکف آوری بگو دست منست ودامنت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.