دوش از من رمیده میرفت
دامان ز کفم کشیده میرفت
میرفت و مرا به حسرت از پی
دریا دریا ز دیده میرفت
میرفت به ناز و رفتهرفته
آرام دل رمیده میرفت
میرفت و دل شکسته از پی
نالان نالان تپیده میرفت
میرفت و روان روان به دنبال
تن در عقبش خمیده میرفت
میرفت سرور و شادمانی
از سینه مرا و دیده میرفت
میرفت به یاد هجرش از پی
هوش از سر من پریده میرفت
میرفت و فغان من به دنبال
او فارغ و ناشنیده میرفت
میرفت و منش فتاده در پی
صد پرده من دردیده میرفت
میرفت و جهان جهان تغافل
گفتی که مرا ندیده میرفت
میرفت به صدهزار تمکین
سنجیده و آرمیده میرفت
کس سرو چمن چمان ندیده است
آن سو روان چمیده میرفت
حیف است که بر زمین نهد پای
ای کاش فرا ز دیده میرفت
بس فیض ز رفتنش غزل کاش
در آمدنش قصیده میرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.