گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
فلکی شروانی

شاه گردون را نگر شکل دگرگون ساخته

بر شمایل پیکران عزم شبیخون ساخته

داده فرمان لشگر سقلاب را بر ملک زنگ

هر یکی را آلت و برگی دگرگون ساخته

حمة العقرب چشیده وز پی کسب شرف

خود ز بطن الحوت خلوت جای ذوالنون ساخته

از پی طفلان آب و گل صبا فراش وار

بالش از بغدادی و بستر ز پرنون ساخته

هم کنون بینی عروسان بهاری را به باغ

قرطه از مقراضی و کسوت ز اکسون ساخته

در جهانگیری صبا و در جهانداری سحاب

روز جنگ قارن و شب گنج قارون ساخته

کاس لعل ارغوان و طاس یاقوتین چرخ

در چمن کو بدخش و کان طیسون ساخته

باد چون گنجور از درگاه خاقان آمده

باغ را از حله چون خرگاه خاتون ساخته

خرم و خندان درخش تندر اندر ابر و ابر

خیره خود را از میان گریان و محزون ساخته

باغ چون فردوس و صلصل همچو رضوان و صبا

شکلها چون آدم از صلصال مسنون ساخته

دشت هر کافور کاندر ماه کانون گرد کرد

در مه نیسان به دست مهر مرهون ساخته

باد نوروزی به تأثیر اثیر اندر هوا

بر مساعد کردن کافور کانون ساخته

کرد مینوچهر گردون چهره باغ و در او

بزم شاهنشه منوچهر فریدون ساخته

تا زند هر صبحدم پیراهن ملکش به آب

آسمان از قرصه خود قرص صابون ساخته

بخت بالای نود درج ارتفاع و آسمان

رفعت او را درج تسعا و تسعون ساخته

حجله سعدان گردون طالع مسعود او

از فضای کرزمان و دست سعدون ساخته

چون ز نوک نیزها گردد پر اوراق اجل

فضل های فتنه را فهرست قانون ساخته

بر جگر خواران جهان بفروخته گردون به جان

عقل از آن بازار خود را سخت مغبون ساخته

آسمان از نیزه گردان و خون گردنان

بیشه هندوستان بر رود جیحون ساخته

سیل سیل از خون روان بر روی خاک و رنگ او

میل میل از خاک همرنگ طبرخون ساخته

کرده خصمان را جگر بریان و از بهر ددان

خوانی از صد هفتخوان برگ وی افزون ساخته

ای ظفر با رایت منصور تو در دین و ملک

همچو با اعجاز موسی رای هارون ساخته

وی بدی با حاسد و بدخواه تو در کفر و شرک

همچو هامان خیره با فرعون ملعون ساخته

کرده شروان را چنان معمور کز بس فر و زیب

خلق را دیدار او بی فتنه مفتون ساخته

تا طرازند ابلق ایام را از بهر تو

مه پلاس و سایه خورشید بر گون ساخته

تاخته بر آسمان بخت تو چون عیسی و خصم

همچو قارون در زمین با بخت واژون ساخته

ماده لفظ بدیعت با عروس بکر غریب

چون دل گشتاسب با مهر کتایون ساخته

ای ز خاک پای تو دولت به اعجاز و به علم

کیمیای جان ادریس و فلاطون ساخته

مهر تو در حلق ملک از نیش نوش انگیخته

کین تو در کام خصم از طعمه طاعون ساخته

خشم تو از چشم دشمن بر گشاده باسلیق

چشم چرخ از خاک پایت باسلیقون ساخته