پادشاهی عاشقی را گفت خواهی که من باشی گفت خواهم که من نباشم یعنی چون مرا از حریت من دل گرفته است بدان عوائق که تو بدان گرفتاری کی بنده شوم ای برادر عاشق باید که آزاد بود و بغم شاد بود آرزومند و دربند بود لعمری چون آرزومند او بود:
موقوف بجان اگر بمانی مانی
زیرا که چو در عالم جانی جانی
این نکته اگر نیک بدانی دانی
هرچیز که در جستن آنی آنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن بحثی درباره عشق و آزادی مطرح شده است. عاشق به پادشاهی میگوید که نمیخواهد بنده او باشد، زیرا عشق او را از حریت و آزادیاش گرفته است. او تاکید میکند که برای عاشق بودن، باید آزاد بود و در عین حال به خوشحالی دل بست، حتی اگر آرزوهایی برآورده نشده باشد. در نهایت، به این نکته اشاره میشود که اگر به دنبال چیزی باشی، آن چیز به نوعی به سمت تو خواهد آمد.
هوش مصنوعی: پادشاه به عاشق گفت: آیا میخواهی من باشم؟ عاشق پاسخ داد: نمیخواهم که من باشم. این بدین معناست که تو با دل من چنین کردهای که من دیگر آزاد نیستم. پس چگونه میتوانم بنده تو شوم؟ ای برادر، عاشق باید آزاد باشد و در عین حال شاد، باید آرزوهایی داشته باشد و همچنین در بند باشد. عاشق، همیشه آرزومند است، همانطور که او اینگونه بود.
هوش مصنوعی: اگر تا زمانی که زنده هستی، وجودت را فدای جان خود نکردهای، پس حیاتت به چیزی نیست؛ زیرا در جهانی که هستی، وجود واقعی تنها در زندگی و جان توست.
هوش مصنوعی: اگر به خوبی فکر کنی، متوجه میشوی که هر چیزی که در پی آن هستی، خود تو هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.