گنجور

 
عراقی

بدانکه میان صورت و آینه بهیچ وجه نه اتحاد ممکن بود نه حلول.

گوید آن کس در این مقام فضول

که تجلی نداند او ز حلول

حلول و اتحاد جز در دو ذات صورت نبندد، و در چشم شهود در همه وجود جز یک ذات مشهود نتواند بود.

شعر

العین واحدة و الحکم مختلف

و ذاک سر لاهل العلمینکشف

صاحب کشف کثرت در احکام بیند نه در ذات، داند که تغیر احکام در ذات اثر نکند، چه ذات را کمالی است که قابل تغیر و تأثیر نیست، نور بالوان آبگینه منصبغ نشود، اما چنان نماید.

شعر

لالون فیالنور، لکن فیالزجاج بدا

شعاعه فترا آیفیه الوان

و اگر ندانی که چه می‌گویم.

مصراع: در چشم من آی و می‌نگر تا بینی.

آفتابی در هزاران‌ آبگینه تافته

پس برنگ هر یکی تابی عیان انداخته

جمله یک نور است لیکن رنگهای مختلف

اختلافی در میان این و آن انداخته

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode