سحرگه بر در راحت سرایی
گذر کردم شنیدم مرحبایی
درون رفتم، ندیمی چند دیدم
همه سر مست عشق دلربایی
همه از بیخودی خوش وقت بودند
همه ز آشفتگی در هوی و هایی
ز رنگ نیستی شان رنگ و بویی
ز برگ بینواییشان نوایی
ز سدره برتر ایشان را مقامی
ورای عرش و کرسی متکایی
نشسته بر سر خوان فتوت
بهر دو کون در داده صلایی
نظر کردم، ندیدم ملک ایشان
درین عالم، به جز تن، رشتهتایی
ز حیرت در همه گم گشته از خود
ولی در عشق هر یک رهنمایی
مرا گفتند: حالی چیست؟ گفتم:
چه پرسی حال مسکین گدایی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و هوا و زیباییهای افرادی میپردازد که در یک فضای عاشقانه و دلپذیر در حال خوشی و مستی به سر میبرند. شاعر به تماشا و تأمل در میان جمعی میپردازد که از عشق بیخبرند و در شادی غرق شدهاند. ایشان از رنگ و بوی هیچ چیز نمیگویند، بلکه فقط در این لحظات بیخودی و آشفتگی که نشانهای از عشق است، خود را مییابند. شاعر در حین مشاهده به این نکته میرسد که در این دنیا تنها جسم آنها وجود دارد و در بروزشان هیچ ملکا یا دنیایی را نمیبیند. در نهایت، زمانی که از او درباره حالش سؤال میشود، به سادگی از حال خود به عنوان یک مسکین و گدا یاد میکند.
هوش مصنوعی: صبح زود از در خانهای که آرامش بخش بود عبور کردم و صدای خوشامدگویی را شنیدم.
هوش مصنوعی: وارد جایی شدم و چند نفر را دیدم که همه در خوشحالی و سرخوشی ناشی از عشق و زیبایی غرق بودند.
هوش مصنوعی: همه به خاطر عدم هوشیاری و آرامش خود احساس خوشبختی میکردند و از آشفتگی و سردرگمی در آرزوها و خواستههایشان رنج میبردند.
هوش مصنوعی: از ویژگیهای ظاهری و فریبندهی دنیا، هیچ رنگ و بویی بهدست نمیآید و آنچه به نظر زیبا میرسد، به خاطر تهی بودن درونش، صدایی هم ندارد.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که آنها در مقام و مرتبهای بالاتر از سدره قرار دارند و جایگاهی فراتر از عرش و کرسی دارند. به عبارت دیگر، این افراد به حدی از عظمت و مقام رسیدهاند که فراتر از هر چیز شناخته شدهای قرار دارند.
هوش مصنوعی: در کنار سفره بزرگواری و نیکی، برای همه جهان صدایی وزیده شده است.
هوش مصنوعی: با دقت نگاهی کردم و دیدم که در این دنیا تنها چیزی که از آنها باقی مانده، تن آنهاست و هیچ چیز بیشتری نمیبینم.
هوش مصنوعی: ناامید و حیران از خودم گم شدم، اما در عشق، هر کس میتواند راهنما باشد.
هوش مصنوعی: مرا پرسیدند حال و وضعیتت چگونه است؟ من پاسخ دادم: چه نیازی است به پرسش حال کسی که در فقر و تنگدستی به سر میبرد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدو زیباست ملک و پادشایی
که هرگز ناید از ملکش جدایی
سر راهت نشینم تا بیایی
در شادی به روی ما گشایی
شود روزی بروز مو نشینی
که تا وینی چه سخت بیوفائی
نصیر دین که چشم پادشائی
نبیند چون تو فرخ کدخدائی
جهان را کدخدائی جز تو نبود
چنان چون نیست جز یزدان خدائی
اگر گویم بهمت آسمانی
[...]
ز هر شمعی که جویی روشنایی
به وحدانیتش یابی گوایی
دلا در راه حق گیر آشنایی
اگر خواهی که یابی روشنایی
چو مست خنب وحدت گشتی ای دل
میندیش آن زمان تا خود کجایی
در افتادی به دریای حقیقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.