گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عراقی

سحرگه بر در راحت سرایی

گذر کردم شنیدم مرحبایی

درون رفتم، ندیمی چند دیدم

همه سر مست عشق دلربایی

همه از بیخودی خوش وقت بودند

همه ز آشفتگی در هوی و هایی

ز رنگ نیستی شان رنگ و بویی

ز برگ بی‌نوایی‌شان نوایی

ز سدره برتر ایشان را مقامی

ورای عرش و کرسی متکایی

نشسته بر سر خوان فتوت

بهر دو کون در داده صلایی

نظر کردم، ندیدم ملک ایشان

درین عالم، به جز تن، رشته‌تایی

ز حیرت در همه گم گشته از خود

ولی در عشق هر یک رهنمایی

مرا گفتند: حالی چیست؟ گفتم:

چه پرسی حال مسکین گدایی؟

 
 
 
باباطاهر

سر راهت نشینم تا بیایی

در شادی به روی ما گشایی

شود روزی بروز مو نشینی

که تا وینی چه سخت بی‌وفائی

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
سوزنی سمرقندی

نصیر دین که چشم پادشائی

نبیند چون تو فرخ کدخدائی

جهان را کدخدائی جز تو نبود

چنان چون نیست جز یزدان خدائی

اگر گویم بهمت آسمانی

[...]

عطار

دلا در راه حق گیر آشنایی

اگر خواهی که یابی روشنایی

چو مست خنب وحدت گشتی ای دل

میندیش آن زمان تا خود کجایی

در افتادی به دریای حقیقت

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۳۸۲ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه