گرانمایه جفت شه دین حسن (ع)
بجنبید مردانه بر خویشتن
به پوزش بیامد بر شهریار
همی بد کنیزانه بر پای زار
بگفت ای ترا آفرینش غلام
جهان را همه چون برادر ....امام
تو دریای فیض خدایی عجب
که باز آید ازتو کسی تشنه لب
تویی کعبه ی حاجت ماسوای
چرا حاجتی راهلی ناروای
ترا قاسم زار نادیده کام
برادر پسر نیست باشد غلام
چوآمد زشه خواست اذن نبرد
چرا گشت نومید و رخساره زرد
همانا نه شایان ناورد بود
فدا گشتنت را نه در خورد بود
جوان و یتیم است مشکن دلش
به بزم شهیدان بده منزلش
مرا نیز ای شه به روز شمار
بر مادر خو مکن شرمسار
بدو شاه گفتا ازین بیشتر
مجوی اذن پیگار بهر پسر
نخواهد شد این تا مرا جان بود
تو این کار پنداری آسان بود
برو سوی خرگاه و چندین مکوش
مخواه از غم او مرا در خروش
دژم دل گسسته نفس ناامید
سوی پرده بانوی فرخ چمید
بیامد به نزد یتیم جوان
نگون گشت برخاک زار ونوان
همی غم فزود آن و این را به غم
بسی مویه کردند هردو بهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شخصی به نام جفت شه دین حسن به نزد شاه میرود و از او درخواست کمک میکند. او از مقام و کرامت شاه ستایش میکند و به او میگوید که همگان به او نیاز دارند و او را به عنوان کعبه حاجت معرفی میکند. ولی شاه به او میگوید که نمیتواند به خواسته او پاسخ دهد، زیرا این کار برایش دشوار است و حال جوان یتیم و غمگین را درک میکند. به او میگوید که از این موضوع بیشتر نپرسد و برای جوان یتیم دلشکسته، غم بیشتری نباشد. در نهایت هر دو شخصیت در غم یکدیگر مویه میکنند و ناراحتی خود را ابراز میدارند.
هوش مصنوعی: ای برادران گرانقدر و ارجمند! به خود بیاندیشید و با قاطعیت و شجاعت، قدمی علیه مشکلات و چالشها بردارید.
هوش مصنوعی: یک زن کنیز به王 آمد و با عذرخواهی از او خواست که حقش را ببخشد، در حالی که به حالت ناتوان و زار ایستاده بود.
هوش مصنوعی: میگوید: ای کسی که آفرینش، تو را به عنوان خدمتگزاری برای جهان قرار داده است، همه انسانها همچون برادر یکدیگر هستند.
هوش مصنوعی: تو مانند دریا هستی که پر از نعمتهای الهی است. جای تعجب است که کسی بتواند از تو آب حیات بگیرد و هنوز تشنه بماند.
هوش مصنوعی: تو میدانی که ما به دنبال خواستههایمان هستیم، اما چرا باید بر سر حاجتهایی برویم که به حقیقت نمیرسند یا نادرستند؟
هوش مصنوعی: اگر برادر پسر را نادیده بگیرد، تو قاسم زار نخواهی بود. تو باید در زندگی خود به خوبی و با احترام رفتار کنی، حتی اگر در شرایط سختی به سر ببری. احترام به دیگران نشانه بزرگی فرد است.
هوش مصنوعی: وقتی که او از طرف شاه آمد، نتوانست اجازه بگیرد. به همین خاطر ناامید شد و چهرهاش رنگ باخت.
هوش مصنوعی: واقعاً برای قربانی شدن تو، نه ارزشی وجود دارد و نه مناسب است.
هوش مصنوعی: جوانی یتیم وجود دارد که دلش را نشکنید؛ او نیز حق دارد در کنار شهیدان، جایی داشته باشد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، به یاد روزهایی که میگذرد، مرا نیز از شرمندگی بر مادر نجات بده.
هوش مصنوعی: پادشاه به او گفت: از این بیشتر جستجو نکن، برای پسر نیاز به اجازه داری.
هوش مصنوعی: این کار برای من آسان نیست، چرا که تا زمانی که جانم هست، انجام نخواهد شد.
هوش مصنوعی: به سمت جایی که او زندگی میکند برو و دیگر از روی ناراحتی خودم را آزار نده.
هوش مصنوعی: دل غمگین و شکستهام، نفس ناامیدم به سوی پرده بانوی خوشبخت و شاداب میرود.
هوش مصنوعی: یک جوان یتیم به نزد کسی آمد و در خاک و بیابان افتاد و به حالت افسردگی و نابسامانی درآمد.
هوش مصنوعی: غم و اندوه یکی بر دیگری افزوده شد و هر دو به خاطر این غم بسیار گریه کردند و به یکدیگر تسلیت گفتند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.