ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۳ در دیده دریا وشم آنجان جهان تا رسته دندان گهر کرد عیان رفت از پی گوهر طلبیدن دل من با قافله ئی بسوی بحرین روان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر خود را در کنار دریا میبیند و اشاره میکند که در آنجا گوهرهای زیادی وجود دارد. دل او برای یافتن گوهرهای حقیقی به همراه یک قافله به سوی بحرین حرکت میکند.
هوش مصنوعی: در چشمان دریا، جواهراتی نمایان شدهاند که مانند دندانهای زیبا درخشان هستند و این زیبایی به وضوح هر چه تمامتر نشان داده شده است.
هوش مصنوعی: دل من برای جستجوی گوهر و گنجینه، به همراه گروهی به سمت بحرین حرکت کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در عشق، چو رودکی، شدم سیر از جان
از گریهٔ خونین مژهام شد مرجان
القصه که: از بیم عذاب هجران
در آتش رشکم دگر از دوزخیان
دیدار بدل فروخت نفروخت گران
بوسه با جان فروشد و هست ارزان
آری چو چنان ماه بود بازرگان
دیدار بدل فروشد و بوسه بجان
ای خالق ذوالجلال وحی رحمان
سازندهٔ کارهای بی سامانان
خصمان مرا مطیع من میگردان
بیرحمان را رحیم من میگردان
ای نیمشب گریخته ز رضوان
وندر شکنج زلف شده پنهان
ای سرو نارسیده بتو آفت
ای ماه نارسیده بتو نقصان
ای میوه دل من ،لابل دل
[...]
دیدیم نهان گیتی واصل جهان
از علت و عار برگذشتیم آسان
آن نور سیه زلانقط برتر دان
زان نیز گذشتیم نه این ماند و نه آن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.