گنجور

 
 
 
خیام

در دهر هر آن‌که نیم‌نانی دارد

از بهر نشست آشیانی دارد

نه خادم کس بود نه مخدوم کسی

گو شاد بزی که خوش‌جهانی دارد

سوزنی سمرقندی

جود کف تست هر که نانی دارد

در خدمت تست هر که جانی دارد

گر اسب خطا کرد بر او عیب مگیر

یک اسب چه طاقت جهانی دارد

انوری

نه دل ز وصال تو نشانی دارد

نه جان ز فراق تو امانی دارد

بیچاره تنم همه جهان داشت به تو

واکنون به هزار حیله جانی دارد

اوحدالدین کرمانی

لعلش که دو صد گنج نهانی دارد

منشور بقای جاودانی دارد

زان بر لب او سبزه دمیده است که او

سرچشمهٔ آب زندگانی دارد

سعدالدین وراوینی

هرکو بسلامتست و نانی دارد

وز بهرِ نشستن آشیانی دارد

نه خادمِ کس بود نه مخدومِ کسی

گوشادبزی که خوش جهانی دارد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه