از دست تو گر زهر خورم نوش شود
افیون ز کفت مایه ده هوش شود
شاه فلکم غاشیه بر دوش کشد
گر با تو مرا دست درآغوش شود
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
از دست تو گر زهر خورم نوش شود
افیون ز کفت مایه ده هوش شود
شاه فلکم غاشیه بر دوش کشد
گر با تو مرا دست درآغوش شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزی که چراغ عمر خاموش شود
در بستر مرگ عقل مدهوش شود
با بی دردان مکن خدایا حشرم
ترسم که محبتم فراموش شود
زاواز خوش تو عقل مدهوش شود
وز دل همه درد و غم فراموش شود
چون وقت سماع درج لب بگشائی
مانند صدف همه تنم گوش شود
شوخی که ز خنده چشمهٔ نوش شود
خورشید به سایه اش هم آغوش شود
خندید و کرشمه کرد و از خود رفتم
آری دو شیرابه زود بیهوش شود
آن شب که می از لبت شکرنوش شود
کاش آن شب را صبح فراموش شود
نینی گرهی ز زلف پرخم بگشای
تا صبح به صد هوس سیهپوش شود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.