ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۳ بر من صنما جور تو امروزی نیست یکذره ترا رحمت و دلسوزی نیست تو شاد بزی که با چنین خو که تراست جز غم ز تو ام هیچ دگر روزی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از معشوقش گله میکند که دیگر به او توجهی ندارد و هیچ رحمتی از جانب او دریافت نمیکند. او از معشوق میخواهد که با رفتار خوبش زندگی را برای او آسانتر کند، اما متأسفانه تنها چیزی که از او مانده، غم و اندوه است.
هوش مصنوعی: ای معشوق، رفتار سختگیرانهات امروز بر من قابل تحمل نیست و هیچ نشانهای از رحمت و محبت در تو نمیبینم.
هوش مصنوعی: تو خوشحال زندگی کن؛ چون با این رفتاری که داری، جز اندوه، هیچ چیز دیگری برای تو در روزها نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در عشق توام امید بهروزی نیست
وز عهد شب وصال تو روزی نیست
از آتش تو دلم چرا میسوزد
چون هیچ تو را عادت دلسوزی نیست
از وصل توام امید بهروزی نیست
وز قهر تو جز داغ جگرسوزی نیست
ور در عمری پیش رخت آیم باز
جز دیدن و حسرتی مرا روزی نیست
عشاق ترا امید بهر وزی نیست
جز درد دل از حسن رخت روزی نیست
بس کس که چو زلفین تو آشفته تست
چون ابن یمین یکی بدلسوزی نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.