خسروا قدرت آن بینمت از لطف خدای
که بکتان مدد از پرتو مهتاب دهی
بدل دشمن اگر خود بود از آهن و روی
چون بهیبت نگری لرزش سیماب دهی
مده از دست کنون فرصت امکان چو ترا
دست آن هست که داد دل احباب دهی
حسب حالم سخنی بس خوش و موجز یا دست
عرضه دارم اگرم رخصت اطناب دهی
وقت هر کار نگهدار که نافع نبود
نوشدارو که پس از مرگ بسهراب دهی
چون شود تشنه جگر زاتش حسرت برهان
خاکبیزی بسر از کوثرش ار آب دهی
تا ابد عمر تو خواهد بمراد ابن یمین
تا مراد دل او و دگر اصحاب دهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.