روزی گذر فتاد مرا از قضای چرخ
برمنزلی که بار بوددر او یار همدمم
یاد آمدم ز عهد و وفای قدیم او
جائیکه او نهاد بصدق و صفا قدم
باریدم آب دیده و گفتم بسوز دل
کایام خرمی شد و آن زمان غم
بیتو چو تون و تنجه نماید بچشم من
گر بگذرم بروضه رضوان و برارم
گر بیتو زندگی بودم مدتی دراز
دانم که در ریاض طرب کمترک چرم
حقا که بنده ابن یمین را در آرزوت
بر عمر مانده از پس تو هست صدندم
اما همی دهد دل خود را تسلیی
کان چون گذشت بگذرد این روز نیز هم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از گذر کردن به محلی یاد میکند که زمانی با یار و همدمش در آنجا خوش میگذرانده است. او به یاد عهد و وفای قدیمیاش با یار، احساس حسرت و غم میکند. شاعر به یاد میآورد که اگرچه زندگیاش در آن مکان با یار زیبا و شاداب بوده، اما حالا در کنار او نیست و روزهای خوش گذشته را مرور مینماید. او از دلشکستگی و آرزوی بازگشت به آن روزها سخن میگوید، اما در نهایت به تسلی خاطر خود اشاره میکند که این روزهای غم نیز میگذرد.
هوش مصنوعی: روزی به خاطر سرنوشت، از جایی گذر کردم که در آنجا محبوب و همدمم حضور داشت.
هوش مصنوعی: به خاطر زمان گذشته و وفاداریهای او به یاد میآورم، جایی که او با صداقت و پاکی پا گذاشت.
هوش مصنوعی: من اشک ریختم و گفتم، ای دل بسوز، چونکه روزهای خوشی گذشت و حالا غم بر دل حاکم شد.
هوش مصنوعی: وقتی تو را ببینم، تمام زیباییهای بهشت برایم رنگ میبازد. اگر از باغهای بهشتی بگذرم، هیچچیزی نمیتواند برایم جذاب باشد؛ فقط تویی که در نظر من میدرخشی.
هوش مصنوعی: اگر زندگی من همچون شعری باشد، میدانم که در باغ شادیها، مدتی طولانی احساس خوشحالی و خوشبختی کمتری خواهم داشت.
هوش مصنوعی: واقعاً این بنده ابن یمین در آرزوی توست و از عمرش تنها یاد تو را در دل دارد.
هوش مصنوعی: دل آدمی به خود آرامشی میبخشد، چرا که میداند این روزهای سخت نیز میگذرند و به پایان خواهند رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عید عرب گشادبه فرخندگی علم
فرخنده باد عید عرب بر شه عجم
سلطان یمین دولت و پیرایه ملوک
محمود امین ملت و آرایش امم
شاهی که تیره کرد جهان بر عدو به تیغ
[...]
ای دل چو هست حاصل کار جهان عدم
بر دل منه ز بهر جهان هیچ بار غم
افکنده همچو سفره مباش از برای نان
همچون تنور گرم مشو از پی شکم
تو مست خواب غفلتی و از برای تو
[...]
شاهان پیش را که نکردند جز ستم
شاه زمانه کرد به تیغ و به خشت کم
هست او بلی خلیفه یزدان دادگر
پس کی رضا دهد که رود بر جهان ستم
گویند خسروان زمانه به هر زمان
[...]
از مشک اگر ندیدی بر پرنیان علم
وز قیر اگر ندیدی بر ارغوان رقم
بر پرنیان ز مشک علم دارد آن نگار
بر ارغوان ز قیر رقم دارد آن صنم
زلف سیاه بر رخ او هست سایبان
[...]
ای پیش تو سپهر میان بسته چون قلم
مردم و مردمیت بعالم شده علم
شکلی چو دولت تو بخوبی نیامده
در ساحت وجود ز کاشانهٔ عدم
گه فخر منتسب و آداب مکتسب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.