گنجور

 
ابن یمین

دوری در آمدست که راضی نمیشود

کمتر کسی که صدر معظم نویسمش

آخر وزیر را چه نویسم که هر فقیر

دارد طمع که صاحب اعظم نویسمش

منصب بدان رسیده که اکنون گدای کوی

نپسند دار ز شاه جهان کم نویسمش