چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شود
سلام گویم و جان همره سلام شود
غلام اویم و هر کس که بیند آن صورت
ضرورت است که همچو منش غلام شود
عنایتی که رهی نیم کشت غمزه تست
به یک اشارت ابروی تو تمام شود
جدا کنی تو و من پیش خلق شکر کنم
مرا جمال تو باید که نیک نام شود
لب و دهان و رخت هر یکی بلای دل اند
یکی دلم چه کند، جانب کدام شود؟
به چند سوز دل از آه کار پخته کنم
دگر ره از خنکی های بخت خام شود
به فتوی خط او کآیتی ست می ترسم
که خواب بر همه کس بعد ازین حرام شود
میان غم زدگانم بخوان که پیش ملک
فقیر نیز بگنجد که بار عام شود
ببرد خواب ز همسایه ناله خسرو
مباد مرغ چمن پای بند دام شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.