دل در قدم آبله پایانکه شکستهست
اینشیشه بههرکوهو بیابانکه شکستهست
جز صبر به آفات قضا چاره نشاید
در ناخن تدبیر نیستانکه شکستهست
با سختی ایام درشتی مفروشید
ایبیخبران سنگ به دندانکه شکستهست
گر ناز ندارد سر سوتش غبارم
دامان تو، ای سرو خرامانکه شکستهست
هر سو چمنآرایی نازیست درین باغ
آیینه به این رنگ گلافشانکه شکستهست
گل بیتپشی نیست جگرداری رنگش
جز خنده بر اینزخم نمکدانکه شکستهست
گرعجز عنانگیر ز خود رفتن من نیست
رنگم چوگلشمع پریشانکه شکستهست
با چاک جگر بایدم ازخویش برون جست
چونصبحبهرویم در زندانکه شکستهست
کر موج ندارد تب وتاب نم اشکم
در چشممحیط اینهمهمژگانکه شکستهست
عمریست جنونمیکنم از خجلت افلاس
دستیکه ندارم به گریبانکه شکستهست
هر ذره جنون چشمی از دیدهٔ آهوست
آیینهٔ مجنون به بیابانکه شکستهست
بیدل نفسی چند فضولیکن وبگذر
بر خوانکریمان دل مهمانکه شکستهست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.