غزل شمارهٔ ۳۷۱
پیوسته است از مژه بر دیدهها نقاب
لازم بود به مرد صاحبحیا نقاب
حیرت غبارخویش ز چشمم نهفته است
بر رنگ بستهام ز هجوم صفا نقاب
بویگل است و برگگل اسرار حسن و عشق
بیپردگی ز روی تو جوشد ز ما نقاب
تا دیدهام سواد خطت رفتهام ز هوش
آگه نیام غبار نگاهت یا نقاب
اظهار زندگی عرق خجلت است و بس
شبنمصفت خوش آنکهکنم از هوا نقاب
از شرم روسیاهی اعمال زشت خو
بر رخکشیدهایم ز دست دعا نقاب
بینش توییکسی چهکند فهم جلوهات
ای کرده از حقیقت ادراک ما نقاب
از دورباشی ادب محرمی مپرس
با غیرجلوه سازد وبا آشنا نقاب
معنی به غیرلفظ مصورنمیشود
افتاده استکار دل و دیده با نقاب
گر بویگل ز برگگل افسردگیکشد
جولان شوق میکشد از خواب پا نقاب
بیدل زشوخچشمی خود در محیط وصل
داریم چون حباب ز سر تا به پا نقاب
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: بیدل نشر نگاه | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...