گر آیینهات در مقابل نماند
خیال حق و فکر باطل نماند
نه صبحیست اینجا نه بامیست پیدا
کجا عرش وکو فرش اگر دل نماند
همینپوست مغز است اگر واشکافی
خیال است لیلی چو محمل نماند
نم خون عشاق اگر شستهگردد
حنا نیز در دست قاتل نماند
ز دانش به صد عقده افتاده کارت
جنونگرکنی هیچ مشکل نماند
نخواهی به تاب نفس غره بودن
که این شمع آخر به محفل نماند
نشان گیر ازگرد عنقا سراغم
به آن نقش پاییکه درگل نماند
برد شوق اگر لذت نارسیدن
اقامت در آغوش منزل نماند
مجازآفرین است میل حقیقت
کرم گرکند ناز سایل نماند
نفس عالمی دارد امّا چه حاصل
دو دم بیش پرواز بسمل نماند
جهان جمله فرش خیال است امّا
ز صیقل گر آیینه غافل نماند
دل جمع دارد چه دنیا چه عقبا
چوگوهر شدی بحر و ساحل نماند
در این بزم ز آثار اسرارسنجان
چه ماند اگر شعر بیدل نماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.