غزل شمارهٔ ۱۲۴۷
کم و بیش وهم تعینت سر و برگ نقص و کمال شد
مه نو دمید و به بدر زد بگداخت بدر و هلال شد
به صفای جلوه نساختی حق کبریا نشناختی
به خیال آینه باختی که جمال رفت و مثال شد
سحری گذشتی از انجمن سر آستین به هوا شکن
ز شمیم سایهٔ سنبلتگل شمع ناف غزال شد
چو نفس مرا ز سر هوس به هوا رسیده ز جیب دل
گرهی ز رشته گشودهای که شکست بیضه و بال شد
به ترانهٔ من و ما کسی ز نوای دل چه اثر برد
مزهٔ حلاوت این شکرزازل ودیعت لال شد
ز تلاش نازکی سخن، گهر صفا به زمین مزن
خجل است جور چینیی که به مو رسید و سفال شد
ز غبار لشکر زندگی دو سه روز پیشترک برآ
حذر از تلاش دو موییات که هجوم رستم زال شد
به دل گداخته کن طرب که در این سراب جنون تعب
چو عقیق بر لبتشنگان، جگر آب گشت و زلال شد
ستم است جوهر غیرتت به فسردگی فشرد قدم
بکش انفعال سیهدلی اگر اخگر تو زگال شد
سحر غناکدهٔ حیا به نفس نمیبرد التجا
چه غرض به طبع توبال زد که تبسم تو سوال شد
نفسی زدی و جهان گرفت اثر ترانهٔ ما و من
که شکست شیشهٔ محفلت که صدا به رنگ خیال شد
ز حضور غیبت کامها همه راست زحمت مدّعا
تو چه بیدل از همه قطع کنکه وقوع رفت و محال شد
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: بیدل نشر نگاه | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...