تا دار ملک زان سوی عالم بساختم
خود را ز کاینات مسلم بساختم
بر چنبر جهان گذرم بود ازین سبب
تن چون رسن نزار و پر از خم بساختم
دیدم که زخم حادثه مرهم پذیر نیست
با زخم بی حمایت مرهم بساختم
در دل شکستم آرزوی جام می چنانک
صد جام جم به طبع بیکدم بساختم
بر من جهان چو حلقه خاتم شدست از آنک
ملکی برون ز مملکت جم بساختم
دیدم که ملک فقر من از ملک جم بهست
زر وام کردم از رخ و خاتم بساختم
بهر مصاف حادثه از صبح و ماه نو
با نعل زر جنیبت ادهم بساختم
همدم نبود مردمک چشم را از آن
در دیده جای کردم و همدم بساختم
در چشم من ببین که ز بهر سریر اوست
این عاج و آبنوس که در هم بساختم
من همچو چنگ با دل سرگشته چون رباب
هم زیر راست کردم و هم بم بساختم
از بس نوای غم که من و دل بهم زدیم
صد زخمه بیش سوخت ولی هم بساختم
داروی دلخوشی به عدم باز رفته به
اکنون که من مفرحی از غم بساختم
زیرا که همچو گنبد گل بی بقا نمود
کاری که زیر گنبد اعظم بساختم
چندان سرشگ دیده فشردم به دم کزو
عقدی برای گردن عالم بساختم
چون با سه شش مجیر ز ایام بیش ماند
در بر دو یک نهادم و با کم بساختم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف سفر وجودی و معنوی خود میپردازد. او از ایجاد دنیای خود در مقابل چالشها و سختیهای زندگی میگوید. از زخمها و دردهای ناشی از حوادث رنج میبرد، اما به دنبال مرهمی برای آنها میگردد. شاعر آرزوی رسیدن به خوشی و آزادی را در دل دارد و تلاش میکند تا با وجود محدودیتها، دنیایی زیبا و غنی برای خود بسازد. او با تشبیهات مختلف، حس و حال خود را بیان کرده و واقعیتهای زندگی را با نمادهایی مانند جام می، حلقه خاتم و سایر نمادهای عرفانی نمایان میکند. در نهایت، او به اوج ادراک و پختگی روحی میرسد و از درون خود گردن گلی برای جهان میسازد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که سلطنت و پادشاهی را از آن سوی جهان بنا کردم، خود را از هر چه در عالم وجود دارد، ناب و خالص ساختم.
هوش مصنوعی: من در این دنیا مانند جانداری ناتوان و شکننده شدهام که به راحتی خم میشود و نیازمند حمایت است. این وضعیت نتیجه تجربهها و سختیهایی است که در طول زندگیام با آنها روبرو شدهام.
هوش مصنوعی: دیدم که زخمهای ناشی از حوادث و اتفاقات، قابل درمان و تسکین نیستند. بنابراین، برای زخمهایی که حمایتی ندارند، خودم کمکی فراهم کردم و مرهمی ساختم.
هوش مصنوعی: در دل من آرزوی نوشیدن شراب به قدری زیاد است که مانند صد جام جمشید، بدون هیچ تلاشی، به راحتی آن را به وجود آوردهام.
هوش مصنوعی: بر من دنیا مانند یک حلقه شده است، زیرا من از سلطنت جم بیرون رفته و به دنیای دیگری دست یافتهام.
هوش مصنوعی: من متوجه شدم که مقام فقر من از سلطنت جم نیز بهتر است. به همین خاطر از زیبایی و انگشتری که دارم، بهره بردم و خود را زینت بخشیدم.
هوش مصنوعی: برای رویارویی با حوادث، با اولین نور روز و ماه نو، سلاحی از نعل زر درست کردم.
هوش مصنوعی: دوست و همدمی برای مردمک چشمم پیدا نکردم، بنابراین آن را در نظر خود جای دادم و با آن دوستی ساختم.
هوش مصنوعی: در نگاه من ببین که این عاج و چوب آبنوس که ساختهام، به خاطر تخت اوست.
هوش مصنوعی: من مانند سازی میباشم که دلم در تب و تاب است؛ چون ساز رباب، هم نواهای خوشی دارم و هم نواهای غمگین.
هوش مصنوعی: به خاطر شنیدن خیلی از آهنگهای غمگین، من و دلم از هم فاصله گرفتیم و با وجود اینکه زخمهای زیادی برداشتیم، اما باز هم توانستم خودم را سر پا نگهدارم و دوباره زندگی را بسازم.
هوش مصنوعی: داروی خوشحالی در گذشته ناپدید شده و اکنون من با ساختن لحظات شاد، از غم رهایی یافتهام.
هوش مصنوعی: زیرا مانند گل که در گنبدی ناپایدار است، کارهایی که من تحت گنبد بزرگتر انجام دادم، بیدوام و ناپایدار است.
هوش مصنوعی: من به اندازهای اشک ریختم که از آن، عهد و پیمانی برای گردن دنیا برقرار کردم.
هوش مصنوعی: زمانی که با سه شش که نشانهٔ گذشت زمان است، به یاد خاطرات گذشتهام میافتم و اکنون دو را در آغوش دارم و با کم و کاستیها زندگی را ادامه میدهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.