ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷ زاغی می گفت اگر بمیرد شهباز من جای کنم بدست شاهان از ناز بلبل بشنید و گفت کای بندهٔ آز رو لاف مزن با وزغ و موش بساز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: زاغی میگفت اگر بمیرد شهباز، او میتواند به جای او نزد شاهان جا بگیرد. اما بلبل به او پاسخ میدهد که ای بندۀ آزاده، بیجا لاف نزن و بهتر است با وزغ و موش دوست باشی.
هوش مصنوعی: زاغی میگفت اگر بمیرد، جایش را به شهباز خواهد داد و از این رو به شاهان ناز خواهد کرد.
هوش مصنوعی: بلبل شنید و گفت: ای بندهی آزاده، با قورباغه و موش خودت را قانع نکن و از خودت بزرگنمایی نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون کُشته ببینیام، دو لب گشته فراز
از جان تهی این قالب فرسوده به آز
بر بالینم نشین و میگوی به ناز
«کای من، تو بکشته و پشیمان شده باز»
تا روی ترا بدیدم ای شمع تراز
نی کار کنم نه روزه دارم نه نماز
چون با تو بوم مجاز من جمله نماز
چون بی تو بوم نماز من جمله مجاز
اندر همه عمر من شبی وقت نیاز
آمد بر من خیال معشوقه فراز
برداشت نقاب مرمرا گفت بناز
باری بنگر که از که ماندستی باز
آن شد که ترا رفت همی با ما ناز
و آن شد که مرا بود بروی تو نیاز
ما ناز تو و نیاز خویش ، ای پرساز
بر سنگ زدیم و صبر کردیم آغاز
چون کشته ببینم دو لب کرده فراز
وز جان تهی این قالب فرسوده به آز
بر بالینم نشسته می گوی بناز
که کشته ترا من و پشیمان شده باز
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.