یکی دوستی را بیازرد سخت
پسآنگهسویقاضیشبردسخت
پس از رنج و بدنامی وگیرودار
چو روز نخستین بدوگشت یار
یکی گفتش ای مرد کارت چه بود
درتن دوستی گیرو دارت چه بود
چرا ز آشتی دست برداشتی
چو بایستیت باز کرد آشتی
بخندید و گفت آشتی نیست این
که جنگ دگر را میانجیست این
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، فردی دوستی را به شدت آزرده است و بعد از آن او را به قاضی میبرد. پس از تحمل رنج و بدنامی درگیر با مسائل، ظاهراً دوستی دوباره شکل میگیرد. در این حین، یکی از افراد از او میپرسد که چه بر سر دوستیاش آمده و چرا از آشتی دست کشیده است. شخص پاسخ میدهد که آشتی وجود ندارد و در واقع تنها میانجیگری برای جنگی دیگر در حال وقوع است.
هوش مصنوعی: کسی دوستی را آزار داد، سپس به شدت به سراغ قاضیاش رفت.
هوش مصنوعی: پس از تحمل سختیها و افتراها و درگیریها، همچون روز اول، دوستان دوباره به او روی میآورند.
هوش مصنوعی: یک نفر از او پرسید: ای مرد، کارت چیست و در زندگیات چه میکنی؟ چرا این قدر به دوستی و محبت توجه داری؟
هوش مصنوعی: چرا از صلح و آشتی فاصله گرفتی؟ وقتی که فرصتی برای آشتی دوباره فراهم شد.
هوش مصنوعی: او با خنده گفت که این نشان از صلح نیست، بلکه کسی که میانجیگری میکند برای جنگی دیگر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.