ای مصور نقش آن سرّ نهانش را بکش
موشکافیها کن و موی میانش را بکش
سیل اشک از جویبار دیده اول کن روان
زان سپس آن قد چون سرو روانش را بکش
گرز موی خامه شنگرفی جهد بر صفحه، زان
نکتهای شیرین فروگیر و دهانش را بکش
چون مرا بیند ز شرمش برچکد خوی از عذار
گرتوانی آن عذار خویدستان را بکش
یا مکش آن ابروانش یا اگر خواهی کشید
نقشها بگذار و ناز ابروانش را بکش
آن گرانبار سرینش را بکش بر روی ساق
ور کشیدی محنت بار گرانش را بکش
چشمبرهم نِه،چو چشم مست او خواهی کشید
ورگشودی، همچو من آه و فغانش را بکش
غمزهاش را گر ندانی چیست من دارم بهدل
از دل من غمزههای جانستانش را بکش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.