گویند سیم و زر به گدایان خدا نداد
جان پدر بگوی بدانم چرا نداد؟!
از پیش ما گذشت خدا و نداد چیز
دیشب، که نان نسیه به ما نانوا نداد
جان پدر بگوی بدانم خدا نبود
آن شخص خوشلباس که چیزی به ما نداد؟
گر او خدا نبود چرا اعتنا نکرد
بر ما و هیچ چیز به طفل گدا نداد؟
شخصی خیال که چیزی دهد ولی
آژان میان فتاد و ردم کرد و جا نداد
گفتم که مرده مادر و بابام ناخوش است
کس شاهی ای برای غذا و دوا نداد
همسایه روضه خواند و غذا داد، پس چرا
بیرون در به جمع فقیران غذا نداد
دیدم کلاهی ای زدم در تو را براند
وز دوری خورش به تو یک لوبیا نداد
دایم به قهوهخانه سماور صدا دهد
یکبار هم سماور بابا صدا نداد
بقال بیمروت از آن میوهها به من
یک آلوی کفک زدهٔ کمبها نداد
نزدیک نانوا سر پا بودم و کسی
یک لقمه نان به دست من ناشتا نداد
مردی گرفت لپ مرا و فشرد و رفت
چیزی ولی به دست من بینوا نداد
از این همه درخت که باشد میان شهر
یک شاخه نیز منقل ما را جلا نداد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به فقر و بیعدالتی اجتماعی اشاره میکند. او از ندادن کمک و محبت خدا و مردم به گدایان و نیازمندان گله میکند. او میگوید که در مواجهه با افراد مرفه و کسانی که باید به فقرا توجه کنند، هیچ کمکی دریافت نکرده است و حتی در سختیها و بیماریهای خودش و خانوادهاش، کسی به آنها یاری نرسانده است. این شعر به نوعی نقدی بر جامعه و رفتار انسانها نسبت به یکدیگر است و نشاندهنده درد و رنج فقراست که در مقابل ثروت و بیتوجهی دیگران قرار دارند.
هوش مصنوعی: میگویند خدایان به گدایان طلا و نقره ندادند، حالا میخواهم بدانم که چرا جان پدرم را به آنها ندادند؟
هوش مصنوعی: خدا از کنار ما عبور کرد و چیزی به ما نداد، مثل اینکه نانوا نان قرضی به ما نداد.
هوش مصنوعی: روح پدرم را قسم میزنم که بگویم، آیا آن شخص خوشپوش که چیزی به ما ارائه نکرد، واقعاً وجود خدا ندارد؟
هوش مصنوعی: اگر خدا وجود نداشت، پس چرا به ما توجه کرد و هیچ چیزی به آن کودک گدا نداد؟
هوش مصنوعی: شخصی قصد داشت که چیزی به دیگری بدهد، اما پلیس (آژان) وسط کار دخالت کرد و مانع او شد و اجازه نداد که این کار انجام شود.
هوش مصنوعی: به کسی گفتم که پدر و مادرم حالشان خوب نیست و از او خواستم که برای درمان و خوراک به ما کمک کند، اما هیچکس پاسخ نداد.
هوش مصنوعی: همسایه مراسمی برگزار کرد و به مهمانان غذا داد، اما چرا غذا را به نیازمندان در بیرون در نداد؟
هوش مصنوعی: من تو را از دور دیدم که کلاهی بر سر داشتی و آنقدر از من فاصله گرفتی که حتی یک دانه لوبیا هم به تو نرسید.
هوش مصنوعی: در قهوهخانه همیشه سماور صدای جالبی دارد، اما هیچگاه صدای سماور پدرم را نشنیدم.
هوش مصنوعی: بقال بیرحم به من هیچکدام از میوههای خوب را نداد و فقط یک آلو خراب و بیارزش به من فروخت.
هوش مصنوعی: در نزدیکی نانوا ایستاده بودم و هیچکس حتی یک تکه نان به من که گرسنه بودم، نداد.
هوش مصنوعی: مردی لپم را گرفت و فشرد و رفت، اما هیچ چیز به من که بیچاره هستم نداد.
هوش مصنوعی: در میان این همه درختی که در شهر وجود دارد، هیچکدام نتوانستند منبع نور و شگفتی برای ما باشند و درخششی به زندگی ما ببخشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.