دل من خواهی ای ترک و ندانی که خطاست
از چو من عاشق دلباخته جان باید خواست
دل من خواهی و پاداش مرا بوسه دهی
هرکه زینسان دل من خواهد بدهم که رواست
دل من عشق تو را خواست سپردمش به تو
دل تو را دادم نک هرچه کنی حکم توراست
عشق تو حکمروا گشت بتا بر دل من
نیست یکدل که نه عشق ن بر او حکمرواست
ای ببرده دل یک شهر به آراسته روی
آفرین باد بر ایزدکه چنان روی آراست
به هوای تو شدم شهرهٔ شهر اینت شگفت
نه چو من شهره شود هرکو در بند هواست
نیست جزرنج و بلا بر من از این عشق، بلی
عشق را چهرن نگری یکسره رنج است و بلاست
دژم از چیست سر زلف تو، کش روز و شبان
خوابگه بر سمن و رامشگه بر دیباست
بهخطا خواستز چین مشک سیه، مشکفروش
که ز چین سر زلف تو همی باید خواست
ماه را نیست چنین روی و چنین جعد بخم
سرو را نیست چنین زلف و چنین قامت راست
من خورم خون جگر، دو لب تو سرخ ز چیست
من کشم بار بلا، زلف تو خمیده چراست
آهوی چشمت ای شوخ، دل من بفریفت
مگر این دل نه دل مدحگر شیر خداست
بوالحسن آنکه بدو فضل به انجام رسید
وآنگه بنهفت توان فضل وی امروزکجاست
ولی ایزد یکتا که به پیش در او
آسمان همچو غلامان رهی، پشت دوناست
هر چه بیخواهش او گر همه نیکیست بدی است
هرچه بیطاعت اوکر همه هستی است فناست
کر همهعاصی، از مهرشبا عیش و *رشی است
ور همه دشمن، از جودش با برک و نواست
نیست دادار و چو دادار ز هر عیب بری است
نیست یزدان و چو یزدان به فضایل یکتاست
شد ز روشن دل او روز مخالف تاری
شد ز تیغ کج او دین خداوندی راست
آسمانست و زمین هر دو بزرگ آیت حق
آسمان از او برپا و زمین زو برجاست
بسته و بندهٔ فرمانش قضا و قدر است
کر همه چیز به حکم قدر و بند قضاست
شرف و فخربود آدم را زین فرزند
گرچه مردم را فخر و شرف از جد و نیاست
ای ره شیطان بگرفته ز نادانی و جهل
ره اوکیرکه سوی خردت راهنماست
فرخ آن راکه چنین راهنمای است و دلیل
خرم آن راکه چنین بارخدای و مولاست
کر به رزم اندر دیدیش همانا گفتی
خصم اوکاه و سرنیزهٔ اوکاهرباست
مر خدا را بپرستیدن پیمود رهی
تا بدانجا که ستودندش قومی که خداست
بت شکستن را بر دوش نبی سود قدم
نیک بنگرکه جز او این شرف و قدرکهراست
پای بر دوش نبی سود تواند آن کش
زیر پای اندر شمس و فمر و ارض و سماست
آنکه بر جای نبی بسترآفت بگزید
لاجرم بعد نبی صدر خلافت اوراست
اینچنان گفتم کاستاد سیستانی کفت
«ترک من بر دل من کامرواکشت و رواست»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شاعرانه بیانگر عمیقترین احساسات عاشقانه و عشق به خدا و معشوق است. شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق خود اشاره میکند و عشق به او را حسرتی و مورد تحسین قرار میدهد. او از درد و رنج عشق سخن میگوید و مینویسد که چگونه دلش را به معشوق سپرده و زندگیاش تحت تأثیر عشق قرار گرفته است.
شاعر بر اهمیت بندگی و اطاعت از خدا تأکید میکند و یادآور میشود که تمام خوبیها و زیباییها از او ناشی میشود. او از عواقب نادانی و گمراهی دوری میکند و به دنبال هدایت و شرف الهی است. در نهایت، به فلسفه زندگی اشاره کرده و تأکید میکند که همه چیز به قضا و قدر الهی وابسته است.
موضوعات اصلی شامل عشق، زیبایی، بندگی و فلسفه زندگی هستند.
هوش مصنوعی: ای دختر ترک، دل من را بخواه، اما ندانسته در خطا هستی، چراکه از کسی مثل من که عاشق و دلباخته است، باید جان را خواست.
هوش مصنوعی: اگر دل من را میخواهی و میخواهی که پاداشی به من بدهی، بوسهای بزن. هرکسی که به این شکل دل من را بخواهد، میگویم که این انصاف است.
هوش مصنوعی: دل من به عشق تو تمایل داشت، به همین خاطر آن را به تو سپردم و دل تو را گرفتم. حالا هر تصمیمی که بگیری، برای من حکم است.
هوش مصنوعی: عشق تو بر دل من فرمانروایی میکند، اما در دل هیچ کس دیگری حاکم نیست؛ زیرا عشق نادرست بر او تسلط ندارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که دل یک شهر را ربودهای با چهرهای زیبا، درود بر خداوندی باد که چنین چهرهای را آفریده است.
هوش مصنوعی: برای عشق تو به شهرتی در بین مردم دست یافتهام. این عجیب است که هر کسی که اسیر خواستهها باشد، نمیتواند به اندازه من به شهرت برسد.
هوش مصنوعی: از این عشق، نه رنج و درد و بلایی به من نمیرسد، اما باید بگویم که اگر به عشق نگاهی بیندازی، میبینی که بهطور کلی خودش پر از رنج و مشکلات است.
هوش مصنوعی: چرا موهای تو چنین ناراحت و غمگین به نظر میرسند، در حالی که روز و شب در کنار گلها و شادیها، روی پارچههای نرم و زیبای زندگی خوابیدهای؟
هوش مصنوعی: در اشتباه طلب کردن مشک سیاه از فروشندهاش، که سر زلف تو را هم باید از چین خواست.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که هیچ چیزی مانند زیبایی و جاذبههای دلربای خاصی که در وجود محبوب به چشم میخورد، در دیگر موجودات وجود ندارد. ماه نمیتواند به این زیبایی و شمایل خاص باشد و هیچ درخت سرو دیگری به این زیبایی و قامت راست نمیتواند حس زیبایی را منتقل کند.
هوش مصنوعی: من از دلی پر از درد و رنج زندگی میکنم، اما لبهای تو به چه دلیل اینقدر زیبا و سرخ است؟ من بار سنگین مشکلات و غمها را به دوش میکشم، اما چرا موهای تو اینقدر به آرامی و نرمی خمیدهاند؟
هوش مصنوعی: چشمان زیبای تو همچون آهو دل مرا فریب داد، اما آیا این دل، دل ذاتی است که فقط به ستایش شیر خدا بپردازد؟
هوش مصنوعی: بوالحسن کسی است که به او فضیلت و برتری داده شد و این فضیلت به نتیجه رسید، حالا باید بدانیم آن فضل و فضیلت او امروز کجاست.
هوش مصنوعی: خداوند یکتا، که آسمان در مقابل او همچون بندهها و غلامان حرکت میکند، دارای قدرت و مقام بسیار بالایی است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که بدون خواست خدا باشد، حتی اگر به نظر خوب بیاید، در واقع بد است. و هر چیزی که بدون اطاعت از او وجود داشته باشد، حتی اگر به نظر واقعی بیاید، در نهایت از بین میرود.
هوش مصنوعی: اگر همه گناهکاران از محبت او خوشحال و شادند، به خاطر آن است که او برکات و نعمتهایش را به آنها میدهد. و اگر دشمنان او از بخشش و مهربانیاش برخوردارند، به خاطر جود و نیکی اوست که به آنها نیز میرسد.
هوش مصنوعی: خداوندی وجود ندارد، و اگر هم باشد، از هر عیبی مبراست. یزدان هم وجود ندارد، و اگر هم باشد، به خاطر فضایلش یکتا و منحصر به فرد است.
هوش مصنوعی: از روشن دلی او، روزگار به تیرهگی گرایید و به خاطر تیغ کج او، دین خداوندی راست و درست شد.
هوش مصنوعی: آسمان و زمین هر دو نشانههای بزرگی از ذات حق هستند؛ آسمان به وسیله او بر پا شده و زمین نیز از او نشأت گرفته است.
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر بر همه چیز حاکم است و تمام امور طبق قوانین و دستورات سرنوشت به پیش میرود.
هوش مصنوعی: آدم به خاطر فرزندش، شرف و افتخار دارد، هرچند مردم معمولاً افتخار و شرف خود را از نیا و اجدادشان میدانند.
هوش مصنوعی: ای شیطان، تو که از نادانی و جهل به راهی منحرف شدهای، باید بدانی که راهنمای واقعی تو خرد و عقل است.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که اینگونه راهنمایی دارد و شادکام آن کسی است که چنین سرپرستی و معبودی دارد.
هوش مصنوعی: اگر در میدان جنگ کسی را ببینی که در حال نبرد است، بهراستی میگویی که دشمنش دلیری و مهارت دارد و نیزهاش برای زدن آماده است.
هوش مصنوعی: پرستش خداوند را باید به گونهای انجام داد که به مقام والای او رسید. در این مسیر، گروهی به ستایش او نائل آمدهاند که شایستهی العباده هستند.
هوش مصنوعی: به شکستن بتها، تنها پیامبری میتواند افتخار کند. بنابراین، خوب نگاه کن که جز او، کسی این مقام و ارزش را ندارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی پای خود را بر دوش پیامبر بگذارد، میتواند از مقام و فضیلت او بهرهمند شود و این در حالی است که زمین و آسمان، همه در زیر پای او هستند.
هوش مصنوعی: کسی که در جایگاه پیامبر آرام میگیرد، در نهایت مقام رهبری و خلافت پس از او به او تعلق خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: من اینگونه میگویم که استاد سیستانی گفت: «به دل من آسیب زده و اجازهاش هم هست.»
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ نپذیری چون ز آل نبی باشد مرد
زود بخروشی و گویی نه صواب است ، خطاست
بی گمان ، گفتن تو باز نماید که تو را
به دل اندر غضب و دشمنی آل عباست
ترک من بر دل من کامروا گشت و رواست
ازهمه ترکان چون ترک من امروز کجاست
مشک با زلف سیاهش نه سیاهست و نه خوش
سرو با قد بلندش نه بلندست و نه راست
همه نازیدن آن ماه بدیدار منست
[...]
بر تو این خوردن و این رفتن و این خفتن و خاست
نیک بنگر که، که افگند، وز این کار چه خواست
گر به ناکام تو بود این همه تقدیر، چرا
به همه عمر چنین خواب و خورت کام و هواست؟
چون شدی فتنهٔ ناخواستهٔ خویش؟ بگوی،
[...]
رمضان موکب رفتن زره دور آراست
علم عید پدید آمد و غلغل برخاست
مرد میخوار نماینده بدستی مه نو
دست دیگر سوی ساقی که : می کهنه کجاست ؟
مطرب کاسد بی بیم بشادی همه شب (؟)
[...]
گر سخن گوید، باشد سخن او ره راست
زو دلارام و دلانگیز سخن باید خواست
زان سخنها که بدو طبع ترا میل و هواست
گوش مالش تو به انگشت بدانسان که سزاست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.