چون اوج گرفت مهر از سرطان
بگشاد تموز چون شیر دهان
شد خشک به دشت آن سبزهٔ خرد
شد پست به کوه آن برف کلان
شد توت سپید و انگور رسید
وان توت سیاه آمد به دکان
شد گرم هوا شد تفته زمین
زبن بیش به شهر ماندن نتوان
امسال مراست رای درکه
کانجا ز فضول خالی است مکان
با چند رفیق همراز و شفیق
هم نادرهسنج هم قاعدهدان
طی شد مه تیر شد نامیه پیر
لیکن درکه است سرسبز و جوان
جایی است نزه باغی است فره
کوهی است بلند آبی است روان
زین خطه بهار بیرون نرود
چه فصل تموز چه فصل خزان
گویی که همی این ناحیه را
بگزیده بهار از جمله جهان
من هم نروم زینجا که نرفت
ادربس نبی از باغ جنان
از لطف هواش گویی که کسی
پاشیده به خاک آب حیوان
سبز است هنوز خوشه به قصیل
وز گندم شهر ما ساخته نان
هم توت سیاه هم توت سپید
پیداست هنوز بر تود بنان
آن توت سپید بر شاخ درخت
چون خیل نجوم برکاهکشان
وان توت سیاه در پیش نظر
چون غالیهها در غالیهدان
انبوه درخت هنگام نسیم
چون نیزهوران هنگام طعان
باغ از برباغ بر رفته چنانک
از زمردسبز، کان از برکان
دیدم شب دوش کافروخته شمع
میسوخت ولی خشکش مژگان
گفتم ز چه رو حیران شدهای
رقصی بنمای اشکی بفشان
گفتا که چنان مستم ز هوا
کم بیخبر است قالب ز روان
زبنجا بسوی سرچشمهٔ رود
صعب است مسیر، هولاست مکان
از ریزش کوه غلطیده به زیر
احجار عظیم همچون هرمان
جوزات فتد در زیر قدم
چون برگذری از دوکمران
آنهفت غدیر چون هفت صدف
بسد به کنار گوهر به میان
کارا ز فراز ریزد به نشیب
آرام و خموش لرزان و نوان
چون پش سییدکش شانه زنند
از زبر زنخ تا پیش دو ران
بنگرکه چسان ببرید و شکافت
کارای حقیر خارای کلان
زبن تنگدره چون برگذری
زی تنگ بند راهی است نهان
با دید شود اندر سر راه
کانی چو شبه بیحد کران
خطی سیه از دو سوی دره
پیوسته بهم همچون دوکمان
این کشور ماست کان زر و نیست
مردی که کشد این نقد ز کان
*
*
آن غرش آب کز سنگ سیاه
ریزد به نشیب جوشان و دمان
گوبی که مگر همنعره شدند
در بیشهٔ تنگ شیران ژیان
یا از برکوه غلطند به زبر
با غرش رعد صد سنگ گران
در هر قدس تا منبع رود
صد چشمهٔ عذب دارد جریان
زنجیر قلل پیوسته به هم
والبرز عظیم پیدا ز کران
پیچیده بر او چون شارهٔ سبز
انبوه درخت از دیر زمان
البرز شدست گوبی علوی
کز شارهٔ سبز بربسته میان
آن پارهٔ برف بر تیغهٔ کوه
چون سیم سپید بر جزع یمان
*
*
برگشتم از آن کافتاد مرا
از رفعت جای در سر دوران
ناگه بدمید ماه از برکوه
کاهیده ز نور یک نیمهٔ آن
چونان که به رقص پوشیده شود
یک نیمه ز زلف رخسار بتان
بیرود و سرود بیجام شراب
منزلگه ماست چون کورستان
یارب بفرست یارب بفرست
مولی برسان مولی برسان
زان شیشهٔ می زان تیشهٔ غم
زان بیشهٔ حال زان ریشهٔ جان
ای چرخ مرا بیباده مخواه
وای دوست مرا بیبوسه ممان
نینی نه رواستمی بهر چراست
می بیخ هواست می اصل هوان
می خانه کناستدانشفکناست
آسیب تن است وآزار روان
خنیاگر ماست این بلبل مست
نوشین می ماست این آب روان
از جلوهٔ کوه شو مست که هست
هر منظرهاش فردوسنشان
بنگرکه چسان شد مست هزار
بینشاهٔ می بی کیف دخان
گر از ره طبع سرمست شوی
ز آسیب خمار نفتی به زیان
این پند من است هرچند بود
مشکل به عمل آسان به زبان
گر ز امر منش سر بر نزدی
مردم نشدی مقهور غمان
غم چیره بهخلق زان شد که نمود
بهمان ز سفه تقلید فلان
اقلیم و هوا پوشاک و غذا
اصلیست درست درسیست روان
بیمار شوی گر از ره جهل
در جده خوری قوت همدان
وآن را که به طبع رد کرد منش
گر قصد کنی بد بینی از آن
پر فتنه مشو بر صنع بشر
کاین گفت چنین و آن کرد چنان
کز صنع بشر بازست و دراز
بر فرق زمین دست حدثان
دردا که بشر شد سخرهٔ نفس
وز علم نهاد دامی به جهان
ازطبع و منش برگشت و فتاد
از راه یقین در بند کمان
شد علم فزون لیکن بنکاست
نز بخل بخیل نز جبن جبان
جنگی که پریر گیتی بگرفت
ناداده کسی در دهر نشان
نه برده چنو این پشت زمین
نه دیده چنو این چرخ کیان
آن خون که بریخت این نیمهٔ قرن
هرگز بنریخت در چند قران
ایراک ز علم ثروت طلبند
نه لذت روح نه رامش جان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف فصل تابستان و زیبایی های طبیعت در منطقهای خاص است. شاعر از عواطف و تجربیات خود در این فصل میگوید و به سرسبزی و لطافت هوا، مرغزارهای پر از درخت، و میوههای مختلف اشاره میکند. او در کنار دوستانش به مکانی زیبا به نام درکه میرود و احساس خوشبختی و سرخوشی میکند. فضایی از آرامش و زیبایی، با وصف چشماندازهای طبیعی و لحاظاتی از عشق و دوستی در دل شعر حس میشود.
شاعر درباره چالشهایی که در مسیر پیش میآید نیز صحبت میکند، از خطرات کوهها و سنگهای بزرگ گرفته تا تجربیات شخصی و درونیاش. او از زیباییهای ناشی از طبیعت و لذتهایی که در زندگی به وجود میآورند، یاد میکند و در انتها به تفکر در مورد علم و جهل انسانی و تأثیر آن بر زندگی بشر اشاره دارد و به این نتیجه میرسد که انسانها باید از جهل دوری کنند و بر علم و فهم خود بیفزایند.
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید از برج سرطان بالا میرود، ماه تیر به طور کامل و پرشور آغاز میشود، مانند شیری که دهانش را باز میکند.
هوش مصنوعی: در دشت، سبزههای کوچک خشک شدهاند و برفهای زیادی که بر روی کوهها نشسته بودند، اکنون در حال کاهش هستند.
هوش مصنوعی: توت سفید به بار آمده و انگور هم رسیده است، در حالی که توت سیاه هم به مغازه آمده است.
هوش مصنوعی: هوا گرم شد و زمین داغ گشت، در این شرایط دیگر نمیتوان در شهر ماند.
هوش مصنوعی: امسال، تصمیم من این است که به درکه بروم، زیرا اینجا محلی است که از حوادث بیخود و مزاحمتها خالی است.
هوش مصنوعی: من چند دوست نزدیک و همراز دارم که همگی با انصاف و دانش هستند.
هوش مصنوعی: زمان به سرعت سپری میشود و بچهها به بزرگسالی میرسند، اما در دل جوانی و شادابی وجود دارد که همیشه تازه و سرسبز میماند.
هوش مصنوعی: محلی وجود دارد که باغی زیبا، کوههایی بلند و آبهای روان در آن به چشم میخورند.
هوش مصنوعی: از این دیار بهار هرگز بیرون نمیرود، چه در تابستان چه در پاییز.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که بهار این منطقه را از میان تمام عالم انتخاب کرده است.
هوش مصنوعی: من نیز از این مکان خارج نمیشوم، چون پیامبر ادریس هم از باغ بهشت خارج نشد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که زیبایی و لطافت او مانند این است که کسی آب حیات را بر زمین پاشیده باشد، به طوری که زندگی و نشاط را در فضا پخش کرده است.
هوش مصنوعی: خوشههای گندم در خوشهزاری هنوز سبز هستند و از گندمهای شهر ما نان تهیه میشود.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که هر دو نوع توت، سیاه و سفید، هنوز بر روی دست تو نمایان است.
هوش مصنوعی: آن توت سفید که بر شاخه درخت نشسته، مانند انبوه ستارگان در آسمان شب است.
هوش مصنوعی: توت سیاهی که در جلوی چشم میافتد، مانند گلابی است که در ظرفی زیبا و زینتی قرار دارد.
هوش مصنوعی: درختان انبوه در زمان وزش نسیم به شکلی حرکت میکنند که گویی جنگجویانی در حال آماده شدن برای حمله هستند.
هوش مصنوعی: باغ به شکلی زیبا و با طراوت مانند زمرد سبز به نظر میرسد، گویی هر چیزی که در آن است به شکلی درخشان و شگفتانگیز جلوه میکند.
هوش مصنوعی: شب گذشته، شاهد بودم که کافری که شمعی در دست داشت، در حال سوختن بود، اما چشمانش بدون اشک بودند.
هوش مصنوعی: از تو پرسیدم چرا در حیرتی، بیا و رقصی بکن و اشکی بریز.
هوش مصنوعی: گفت که من چنان غرق در شادی و سرخوشی هستم که از وجودم خبر ندارم؛ جسم من به حالتی درآمده که از روح و جانم بیخبر است.
هوش مصنوعی: مسیر به سوی منبع رودخانه سخت و دشوار است، و این مکان ترسناک و تهدیدآمیز به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: بر اثر سقوط کوه، سنگهای بزرگ به زیر افتادهاند و وضعیتی شبیه به هرمان به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: وقتی از کنار دو حاکم بگذری، گویی که جواهرات در زیر پا میافتند.
هوش مصنوعی: هفت غدیر مانند هفت صدف هستند که در کنار هم قرار گرفتهاند و درون آنها گوهرهایی گرانبها وجود دارد.
هوش مصنوعی: کارها از بالا به پایین به آرامی و بدون سر و صدا انجام میشوند، در حالی که ممکن است در حالتی نوسانی یا لرزان باشند.
هوش مصنوعی: زمانی که پرم را شانه میزنند، از بالای گردن تا انتهای دمی که در دو طرف بدن کشیده شده است.
هوش مصنوعی: به این موضوع توجه کن که چگونه مشکلات کوچک و ناچیز گاهی اوقات میتوانند تأثیرات عمیق و گستردهای داشته باشند.
هوش مصنوعی: زمانی که از درهای تنگ عبور میکنی، در آنجا راهی پنهان وجود دارد که به تنگی بند آب میماند.
هوش مصنوعی: با نگاه کردن به مسیر پیش رو، مانند ماهی که در آسمان بیپایان میدرخشد، همه چیز روشن میشود.
هوش مصنوعی: در این تصویر، دو سوی دره به شکل یک خط تیره و سیاه به هم متصل شدهاند، و این منظر مانند دو کمان به هم تنیده است.
هوش مصنوعی: این سرزمین ما سرشار از ثروت و منابع غنی است، اما هیچکس نیست که بتواند این داراییها را استخراج و بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان و توصیف احساسات و تجربیات عمیق انسانی میپردازد. در اینجا، شاعر به زیبایی نوعی رابطه یا وضعیت خاص را به تصویر میکشد، که میتواند شامل عشق، شادی یا حتی اندوه باشد. حس و حالی که در این کلمات نهفته است، ممکن است نشاندهندهی تعهد، انتظار یا ناامیدی باشد. در کل، این بیان احساسات و حسهای درونی ما را به شکلی زیبا و هنری به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: آن صدای خروش آب که از سنگ سیاه پایین میریزد، در حالی که در حال جوشیدن و غلیان است.
هوش مصنوعی: گویی که وقتی در جنگلهای تنگ شیران در کنار یکدیگر فریاد زدند، صدایشان به هم پیوسته و هماهنگ شد.
هوش مصنوعی: یا بر فراز کوهها با صدای رعد، سنگهای سنگینی به حرکت درمیآیند.
هوش مصنوعی: در هر سرزمینی که رودخانهای روان است، صدها چشمهٔ زلال و شیرین وجود دارد که به آن جریان میبخشد.
هوش مصنوعی: زنجیری که قلههای کوههای بلند را به هم متصل میکند، به وضوح از لبه افق دیده میشود.
هوش مصنوعی: او همچون شاخ و برگ سبز درختی است که مدت زمان طولانی به دور او پیچیده شده است.
هوش مصنوعی: البرز، کوهی بزرگ و زیبایی است که به خاطر پوشش سبز و گیاهانش، دلربا و جذاب به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: آن تکه برف که روی قلهٔ کوه نشسته، به مانند رشتهای نقرهای بر دامن یمن جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: من از آنجا برگشتم که مرا از بلندی و موقعیت خودم در اوج زندگی دور کرد.
هوش مصنوعی: ناگهان ماه در آسمان پیدا شد و نورش را بر کوهها افکند، در حالی که نیمی از آن نور کم شده بود.
هوش مصنوعی: مانند اینکه بخشی از زلف چهره معشوقان به آرامی و زیبایی در حین رقص پنهان میشود.
هوش مصنوعی: منزلگاه ما مکانی است که نه نهر و نه سرودی دارد و نه جام شرابی، مانند سرزمین کوران.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، به من یاری عطا کن و دست مولای من را به من برسان.
هوش مصنوعی: از آن شیشهٔ شراب، از آن تیشهٔ اندوه، از آن جنگل احوال، و از آن ریشهٔ زندگی.
هوش مصنوعی: ای دوران، مرا بدون شراب نخواه، و ای دوست، مرا بدون بوسه نخواه.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که ناامیدی برای انسانی که به دنبال حقیقت است، جایز نیست. نوشیدن شراب یا جذب لذتهای زودگذر نمیتواند به حقیقت وجود کمک کند؛ بلکه انسان باید در جستجوی عمق و بنیان زندگی باشد.
هوش مصنوعی: میخانه محلی است که در آن علم و دانش میتواند تسلیبخش باشد. اما آسیبهای جسم و دردهایی که به روح ما لطمه میزند نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: این بلبل شاداب و خوشخوان، مانند یک هنرمند نوازنده است که در شادی و سرمستی، آهنگ میزند. نوشیدنی خوشمزه ما، همانند آب زلال و جاری، روح تازهای به ما میبخشد.
هوش مصنوعی: از زیبایی کوه لذت ببر، زیرا هر منظرهای که از آن دیده میشود، شبیه به بهشت است.
هوش مصنوعی: بنگر که چگونه هزاران شخص بیخبر از دنیا، به خاطر نوشیدن شراب مست شدهاند و در حالی که خود را نمیشناسند، شاد و خوشحال به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر طبیعت خود شاد و سرمست شوی، مراقب باش که از آسیبهای ناشی از تونس و مستی دوری کنی، چون این میتواند به زیان تو باشد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هرچند دادن نصیحت و انجام عمل درست ممکن است کار دشواری باشد، اما بیان آن به زبان و توضیحش آسانتر از عملی کردنش است.
هوش مصنوعی: اگر از دستور من سرپیچی کنی، مردم به تو مسلط نمیشوند و تو تحت تأثیر غمها قرار نخواهی گرفت.
هوش مصنوعی: غم و اندوه بر مردم چیره شد، زیرا که آنها به خاطر نادانی و تقلید از دیگران، به اشتباه افتادند.
هوش مصنوعی: آب و هوا، نوع پوشاک و غذا از چیزهای اساسی و بهجاست که باید توجه ویژهای به آن داشت.
هوش مصنوعی: اگر از روی نادانی در مسیر نادرست قدم بگذاری، حتی اگر بهترین غذایی هم بخوری، باز هم بیمار خواهی شد.
هوش مصنوعی: اگر کسی چیزی را به طور طبیعی نپذیرد، هنگامی که قصد کنجکاوی و تحقیق دربارهاش را داشته باشی، ممکن است دیدگاه منفی از آن به دست بیاوری.
هوش مصنوعی: به جنجال و فتنه دامن نزن چونکه انسانها اینگونه گفتند و آنگونه عمل کردند.
هوش مصنوعی: این بیت میگوید که آنچه که بر سر زمین وجود دارد، حاصل تلاش و خلاقیت انسان است و بهطور طبیعی و با گذشت زمان شکل گرفته است. این نشانههایی از کارپذیری و تحولی است که در طول زمان به وقوع پیوسته و بر روی زمین تأثیرگذار بوده است.
هوش مصنوعی: آه! چقدر تأسفآور است که انسان به وسیلهی خواستههای نفسانیاش اسیر شده و علم، دامهایی در این دنیا برای او به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: از خلق و روح خود فاصله گرفت و در دام بیتردید گرفتار شد.
هوش مصنوعی: فهم و دانش زیاد شده، اما نه تنها این علم به خاطر حرامخواری افراد بخلورز افزایش نیافته، بلکه ترس و cowardice نیز نمیتواند مانع رشد آن شود.
هوش مصنوعی: جنگی که پریر (فرشته) جهان را در بر گرفت، هیچ کس در دنیا نشانی از آن نداشت.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هیچ کس به اندازه من از رازهای زمین و آسمان آگاهی ندارد و من تجربیات و بینشهایی دارم که دیگران از آن بیبهرهاند.
هوش مصنوعی: خونی که در این نیمهٔ قرن ریخته شده، هرگز به پای چند سکه نمیارزد.
هوش مصنوعی: ایران از دانش بهدنبال财富 است، نه خوشی روح و نه آرامش جان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صورت حق معنی هر دو جهان
آن رسول اللّه امام انس و جان
نرگس چشمت قبله مستان
تشنه لعلت باده پرستان
اطلس و کمخا باغ و گلستان
شده و والا شمع و شبستان
در چمن رخت آی که بینی
[...]
گیتی است دهان مار و دروی
این خلق گزنده اند دندان
ای وای بجان دردمندی
کو از نمد فناست عریان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.