آوردهاند که در زمان یزید علیه ما علیه، لکشر جمع میکردند که به محاربهى امام حسین علیه السلام روند، خاصان خود را باطراف و جوانب میفرستاد آنان که صاحب شمشیر بودند همه را میخواند و بمنصب و حکومت وعده میداد، از آنجمله مختار بن ابو عبیده ثقفى را که یکى از صاحبان شمشیر و شجاعت بود و مردم باو اعتقاد دلاورى داشتند. پس در حالتى که یزید اسباب سفر و اسامى سرکردگان قبیلهها را سیاهه میکرد، از آنجمله اسم مختار را نوشته بودند که با جماعتى از کوفیان بسر کردگى او بدعوى و جنگ امام حسین علیه السلام روند. در حالتیکه آن جماعت را روانهى اطراف نمودند مختار یک روزى در پشت بام بود، زنش گفت: اى مختار بسیار بلب بام آمدهیى بعقب رو که مبادا بیفتى. مختار را فرمایش حضرت رسول بیاد آمد که چون بزنان مشورت نمائى بر عکس آن عمل نمائید، مختار پیش میرفت از قضا کنار بام باران خاک آنرا شسته بود پاى مختار از پیش رفت از بام بیفتاد و پایش بشکست. چون سه روز از این واقعه بگذشت فرستادهى یزید بکوفه آمد و بخانهى مختار رفت، نوشتهى اسامى جماعت را بمختار نمود و گفت تو را امر شده که با مردم کوفه بجنگ امام حسین بروى! مختار فرمود: اى عزیزان! شما میبینید که پاى من شکسته است و الا اطاعت مىداشتم. چون جماعت فرستادهى یزید، مختار را پا شکسته دیدند برفتند و چگونگى آنحال را بیزید گفتند یزید گفت: در این باب تقصیرى بر مختار لازم نمیآید. و این نبود جز برکت قول حضرت رسول علیه الصلاة و السلام، زیرا که اگر پاى او نشکسته بود او را البته میبایست موافقت نماید و بجنگ حضرت امام حسین برود. پس اى موش! چون بزنان مشورت کردى و در مهمانى بنده رأى نداده قبول ننمودند، پس باید حتماً مهمانى کنى تا که بر عکس قول زنان عمل کرده و حدیث رسول اکرم را بجا آورده باشى. موش گفت: اى شهریار! سخن راست اینست که بنده نمىخواهم شما چیز حرام تناول فرموده باشید، چرا که این قسم ضیافت از روى اکراهست و باخلاص نیست، و اگر در این وقت ما را بگذارى و بروى تا وقت دیگر بخدمت رسیده و تدارک درستى را گرفته آنچه لازم مهمانى بوده باشد بوقوع برسد بهتر و بصواب نزدیکتر است. گربه گفت: اى موش! حکایتى دیگر در باب قول و فعل زنان از براى تو بیان کنم. موش گفت: بیان فرما تا بشنوم! گربه گفت:
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در زمان یزید، او برای جنگ با امام حسین علیه السلام عدهای را جمع کرده و مختار بن ابیعبیده ثقفی را که فردی شجاع و مورد احترام مردم بود، به این کار دعوت کرد. مختار که در آن زمان پایش شکسته بود، از جنگیدن سر باز زد و به یزید اعلام کرد که به دلیل شکستگی پا نمیتواند او را یاری کند. یزید با شنیدن این خبر گفت که مختار هیچ تقصیری ندارد و این موضوع ناشی از برکت سخن حضرت رسول (ص) است که او را از رفتن به جنگ باز داشته است. در این بین، گفتگوهایی بین موش و گربه درباره مفهوم مشورت با زنان و عمل بر اساس آن نیز انجام میشود. موش تأکید میکند که دعوتی که از روی اکراه باشد، برایش قابل قبول نیست و بهتر است تا زمانی با دقت بیشتری آماده شود. گربه نیز تصمیم به بیان حکایتی دیگر در این مورد میگیرد.
هوش مصنوعی: در آن زمان یزید تصمیم داشت تا نیروهایی را جمعآوری کند تا با امام حسین علیهالسلام به جنگ بروند. او افرادی را که شمشیر به دست داشتند دعوت کرد و وعدههای مقام و حکومت به آنها داد. یکی از این افراد مختار بن ابیعبیده ثقفی بود که شجاعتش زبانزد بود و مردم به او اعتماد داشتند. در حالی که یزید در حال آمادهسازی سفر و فهرست سرکردگان قبایل بود، نام مختار نیز در این فهرست قرار داشت تا با گروهی از کوفیان به جنگ امام حسین برود. مختار، در یکی از روزها بر روی بام بود و همسرش به او گفت که مراقب باشد تا نیفتد. او این توصیه را به یاد سخن پیامبر که در مشورت با زنان عمل خلاف نظر آنها را توصیه کرده بود، گرفت و جلوتر رفت. در این هنگام، پای او به خاطر باران گلولای شسته شد و او از بام افتاد و پایش شکست. سه روز بعد، نماینده یزید به کوفه آمد و به خانه مختار رفت و نامهای که نام افراد را در آن نوشته بودند به او نشان داد. او گفت که مختار باید با مردم کوفه به جنگ امام حسین برود. مختار پاسخ داد که پایش شکسته و نمیتواند اقدام کند. فرستادگان یزید که شرایط مختار را دیدند، به یزید گزارش دادند و یزید نیز گفت که در این مورد تقصیری متوجه مختار نیست. این وضعیت نتیجه برکت سخن پیامبر بود، زیرا اگر پای مختار شکسته نمیشد، قطعاً همراه با دیگران به جنگ میرفت. سپس گفتوگویی بین موش و گربه در مورد موافقت با زنان وجود دارد که موش در آن به گربه میگوید که نمیخواهد او چیزی حرام بخورد و از این نوع مهمانی که بر اساس اکراه برگزار میشود، ناخوشنود است. موش پیشنهاد میکند که بهتر است گربه در زمان دیگری با تدبیر بیشتری به مهمانی برود. گربه نیز در پاسخ تصمیم دارد حکایت دیگری در این زمینه برای موش تعریف کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.