نظر میکردم به صاحب جمالان و خوبان، که اللّه ایشان را بدین نغزی که آفریده است. باز نظر کردم که اللّه این خوبان را که همچون پردهٔ صنع و پردهٔ جان گردانیده است، تا بدین زیبایی است. گفتم چو صنعش بدین دلربایی است، تا عین اللّه چگونه بود!
باز میدیدم که ترکیب صورت چون ترکیب کلمات است که به کن گفتن همه چیز موجود میشود، پس همه عالم سخن باشد که به یک کن هست شده است؛ چون سخنِ او بدین خوشی است، تا ذات او چگونه باشد!
پس همه روز گوش مینهم و این سخنهاش میشنوم و نظر میکنم این سخنهاش را که موجود شده است میبینم، زیرا که من همین عقل تمیز و مدرک و مزهها و خوشیهاام، و این منیِ من مرکّب از اجزای جسم نیست، بلک مرکّب از این معانی است. و این منیِ من از کیست؟ از اللّه است. و الله کیست؟ آنک این معانی صنع اوست. چنانک اللّه را چگونگی نیست، صنعش را هم چگونگی نیست. گویی که منی و توییِ ما قایم به توییِ اللّه است، زیرا که صنع اللّه است. پس من هماره باللّه مشغول میباشم و هیچچیز دیگر باللّه یاد نکنم، که« ذکر الوحشة وحشة». اگر کمال بینم الحمد للّه گویم و اگر نقصان بینم انّا للّه گویم.
اگر کسی گوید که مرا از اللّه مزه نیست، گویم که بوقت فراق پدید آید که مزه بوده است یا نبوده است.
باز میدیدم که سمع و بصر و فعل اللّه بیچون است، از آنک شکل و صورت از حدّ سمع و بصر و فعل نیست، از آنک صورت و شکل به یکدیگر متناقض و متنافیاند و سمع و بصر و فعل باقی است، و عرضیّت و شکل و صورت، عدم و نقصان این هر سه است. و جمالی و نغزی و عشق نیز معانیاند که عرض عدم او باشد. و شکل و چگونگی منغصّ عشق و جمال باشد، هرکجا که عشق و محبّت به کمال باشد، از چگونگی بیان نتوان کردن؛ و هرگاه که چگونگی آمدن گرفت، عشق و محبّت رفتن گرفت و جمال کم شدن گرفت. پس چون فعل و صفات و جمال اللّه کمال آمد، اللّه را چگونگی نباشد.
پس اللّه صورتها و جمالها را و چگونگیها را ربض و دایره هستی خود گردانیده، یعنی جمالها با چگونگی چون شوره خاک ربض آمد فروریزان، اینها به جمال و فعل و صفات اللّه چه ماند که «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیر» . پس اللّه محتجب آمد به شکل و صور و چگونگی.
اکنون اگر عارفی آهی کند، او را مگو چرا آهی کردی، که او هیچ بیان آن آه نتواند کردن، از آنک آن آه از جمال بیچون بود، پس چگونگی چون بود آه را؟ و اگر اشک از چشم میبارد، از بیچون میبارد، تو از چونیاش مطلب. من نیز به وقت تذکیر چون نظر باللّه و فعل اللّه و جمال اللّه میکنم، آهی میکنم، و مریدان را میگویم که شما نیز آهی کنید و مپرسید از چگونگی این آه.
وقتی که خاموش کنم از ذکر اللّه و از آه کردن، و اندیشه زمین و شکل آسمان و غیر وی پیش خاطرم میآید، گویی که اللّه روح مرا و معرفت مرا مرگ داد و با زمین هموار کرد. و باز چون روح مرا بروح و ریحان و معرفت گشاد داد، گویی که مرا از زمین قیامت حشر کرد و حیاتم داد بعد از مرگ. اکنون هر ساعتی مرا اندیشه است خوب، و به سبب هر اندیشهٔ خوش مرا حشریست.
باز چون اللّه میگویم، خدایی و صفات کمال اللّه و آثار صنایع و عجایب او مفهوم و مشاهد من میشود، و چون اللّه میگویم میبینم که اللّه گفتن من از ورای آواز و حرفهای من است، و واسطه بین اللّه همان پرده آواز است بدان تنکی. اکنون واسطه میان اللّه و میان وجود عالم و اجزای جهان و میان من و فکر من همان پردهٔ تنک بیش نیست که آواز است. و اللّه را میبینم که از پس آن پرده تصرّف میکند در همه اجزای جهان.
باز گفتم که در خود نظر کنم تا از روی اجزا و احوال و افکار خویش اللّه را ببینم. دلم به صورت مریدان میرفت، گفتم همه خوشیهای ایشان بدان نمیارزد که مرا از نظر کردن باللّه بازمیدارند، همچون خاشاک میشوند در این چشمهٔ گرم نظر من. اللّه فرمود که چون تو به سبب مدد دوستی ایشان به حضرت ما رغبتی میکنی تا مایهٔ ایشان بری، ما نیز تو را به نزد ایشان بازمیفرستیم تا به ایشان مایه برسانی، «نوُلِّهِ ما تَوَلَّی»
باز در افکار و احوال خود فرورفتم، چنانک کسی در زر نگاه کند تا گوهر ببیند. همچنان در سرجملهٔ خود نگاه کردن گرفتم تا ببینم که این سرجملهٔ من کجا باللّه میرسد. هرچند بیشتر میرفتم، چون شاخ شاخ در یکدیگر روشنایی میدیدم، تا فروتر میرفتم چه عجایبها میدیدم که بوده است. و هرآینه این روشناییها و این احوال که دیده میشد از آثار صنع اللّه همچنان محسوس و معیّن مشاهده میکردم، و میدیدم چنانک روز را میبینم. اگر این مشاهده را انکار روا دارم، انکار روز را روا داشته باشم.
اللّه اکبر گفتم، یعنی از آنچه من اللّه را میشناسم و میدانم، از آن بزرگتر است و بزرگوارتر است. و ملک او از آنچه مصوّر من است بیشتر است و برتر است، گویی اللّه اللّه گفتن من همچون دانه است مر جمله موجودات بی نهایت را که صد هزار شاخهای گلهای مختلف برآید که برگهاش عقل و تمیز است و قدرت است.
اکنون اللّه حیّ است، و همه نغزیها از حیات است. هر جزوی از اجزای جهان که کسی را ناخوش نماید، از روی میّتی است و جمادی است و نامی است. امّا از روی حیات همه نغز باشد. و نود و نه نام اللّه عین اللّه است، همه مهربانیست و همه کرم است و همه حیات است، امّا محجوبان را همه قهر است
و اللّه اعلم.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، نویسنده به تأمل در زیبایی و جمال خداوند میپردازد و بیان میکند که هر زیبایی و کمالی که در جهان وجود دارد، از خداوند سرچشمه میگیرد. او از جملههای پر از عشق و محبت درباره خدا سخن میگوید و تأکید میکند که وجود انسان نه تنها از اجزای جسمی، بلکه از معانی و مفاهیم الهی تشکیل شده است. نویسنده بحث میکند که عشق و کمال در خداوند تقابل با چگونگی و نقص در صورتها دارد و به این نتیجه میرسد که همه چیز در عالم به واسطه خداوند تحقق یافته است. او همچنین به تأمل در سمع و بصر الهی و فعالیتهای خداوند میپردازد و میگوید که هیچچیزی نمیتواند حقیقت کمال الهی را منتقل کند. در نهایت، نویسنده به عشق و محبت به خدا و زیباییهایی که از او نشأت میگیرد، اشاره میکند و میگوید که شناخت خداوند همواره فراتر از درک انسانهاست.
هوش مصنوعی: به زیباییهای انسانها و نیکوکاران فکر میکردم و به خاطر آفرینش زیبایشان از خداوند سپاسگزاری میکردم. سپس به این نکته توجه کردم که خداوند این زیباییها را به گونهای خلق کرده که همچون پردهای از هنر و روح میدرخشد. با خود گفتم، اگر آفرینش آنقدر دلربا و زیباست، آفریننده آن چگونه باید باشد!
هوش مصنوعی: مجدد مشاهده میکردم که شکل صورت انسان مانند ترکیب کلمات است و با گفتن هر کلمه، همه چیز به وجود میآید. در واقع، کل عالم سخن است که با یک کلمه به وجود آمده است؛ از آنجایی که کلام او اینچنین زیباست، ذات او نیز چگونه باید باشد!
هوش مصنوعی: هر روز به سخنانی گوش میدهم و در آنها تأمل میکنم. این سخنان به من نشان میدهد که وجود دارند؛ زیرا من از عقل، درک و احساسات خود تشکیل شدهام و این وجود واقعی من تنها از اجزای جسم نیست، بلکه از معانی و مفاهیم است. این وجود حقیقی من از خدا ناشی میشود. خدا کیست؟ او همان معنایی است که در آفرینش او تجلی یافته است. همانطور که خدا ویژگیهای مشخصی ندارد، آفرینش او نیز همینگونه است. بنابراین، وجود من و تو وابسته به وجود خداست، زیرا هر دو نتیجهی آفرینش او هستیم. پس همیشه در فکر خدا هستم و چیزی جز او را به یاد نمیآورم، زیرا یادآوری جز او باعث ناخوشایندی میشود. اگر چیزی را کامل ببینم، میگویم «الحمد لله» و اگر نقصی ببینم، میگویم «انّا لله».
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که من طعم خدا را نمیچشم، من میگویم که در زمان جدایی و دوری است که مشخص میشود آیا طعمی وجود داشته یا نه.
هوش مصنوعی: دوباره مشاهده میکردم که شنوایی، بینایی و عمل خداوند بینهایت و کاملاند. زیرا شکل و صورت نمیتوانند به اندازه سمع و بصر و عمل باشند. شکل و صورت ناهمخوان و متضاد با یکدیگرند و در عوض، سمع و بصر و عمل جاویدان باقی میمانند. اشیاء و شکلها وجودشان به نوعی نشاندهنده نقص و عدم هستند. زیبایی، دلباختگی و عشق نیز مفهومهایی هستند که به نوعی نشاندهنده عدم آنها به شمار میروند. هرگز نمیتوان به طور واضح از عشق و زیبایی سخن گفت، زیرا هر زمان که عشق و محبت به کمال برسند، شکل و ظاهر در میانه میآید و همزمان عشق و محبت کاهش مییابد. بنابراین وقتی صفات و جمال الهی به کمال میرسند، خداوند دیگر همچون نمیتواند داشته باشد.
هوش مصنوعی: خداوند، اشکال و زیباییها و ویژگیها را در دایره وجود خود قرار داده است. به این معنا که زیباییها و ویژگیها بهگونهای هستند که مانند خاکی شورهزار با یکدیگر ترکیب شدهاند و در مقایسه با جمال، افعال و صفات خداوند، هیچ چیز نمیتواند به او شباهت داشته باشد. او از نظر شکل و صورت در پردهای پنهان است.
هوش مصنوعی: اگر عارفی آهی بکشد، نباید از او پرسید چرا این کار را کرده، زیرا او نمیتواند توضیحی برای آن آه بدهد، چون این آه ناشی از جمال بینهایت است. بنابراین، این آه چگونه میتواند توصیف شود؟ و اگر اشکی از چشمانش بریزد، این اشک هم ناشی از بینهایت است و نباید درباره چگونگی آن سوال کرد. من نیز وقتی به یاد جمال و فعل خداوند میافتم، آهی میکشم و به مریدانم میگویم شما هم آهی بکشید و از چگونگی آن نپرسید.
هوش مصنوعی: وقتی که ذکرم از خداوند و ناله کردن قطع میشود و به فکر زمین و آسمان و دیگر مسائل میافتم، احساس میکنم که خداوند روح و معرفت مرا به حال مرگ درآورده و مرا به زمین نزدیک کرده است. اما وقتی که روح و آگاهیام را دوباره به من میدهد، احساس میکنم از زمین به قیامت برانگیخته شدهام و پس از مرگم دوباره زندگی پیدا کردهام. اکنون هر لحظه به فکری خوب مشغولم و به خاطر هر فکر مثبت، احساسی از برانگیختگی دارم.
هوش مصنوعی: وقتی که نام خدا را میبرم، ویژگیهای کمال و آثار شگفتانگیز او برایم روشن و قابل مشاهده میشود. در این حال متوجه میشوم که گفتن نام خدا از ورای صدا و کلمات من شکل میگیرد، و آنچه که میان خدا و من وجود دارد، تنها همان صداست که به مانند پردهای نازک عمل میکند. بنابراین، آنچه بین خدا و جهان و همچنین بین من و افکارم وجود دارد، هیچ چیز جز همین پرده نازک و صدا نیست. احساس میکنم که خداوند از پس این پرده در تمامی اجزای جهان تصرف میکند.
هوش مصنوعی: گفتم که باید خودم را بررسی کنم تا بتوانم خداوند را در وجود خود ببینم. دل من به حال مریدان و پیروان میسوزد و میگویم که خوشیهای آنها ارزش ندارد که من را از توجه به خداوند دور کند. آنها همچون خاشاکی در چشمهٔ دید منند. خداوند فرمود که چون به دلیل دوستی با این افراد به ما علاقهمند هستی و میخواهی برای آنها منفعتی برساتی، ما هم تو را به نزد آنها برمیگردانیم تا به آنها کمک کنی.
هوش مصنوعی: بار دیگر به افکار و احساسات خود فرو رفتم، مانند کسی که در زرواله نگاه میکند تا لعل و جواهر را بیابد. به دقت به سرآغاز افکارم نگریستم تا ببینم این افکار مرا به کجا میبرند. هرچه بیشتر پیش میرفتم، مانند شاخههای درختان که در هم تنیدهاند، روشناییهایی را میدیدم. و با هر قدمی که به عمق میزدم، عجایب و شگفتیهایی را مشاهده میکردم که پیش از این وجود داشتهاند. این روشناییها و حالتهایی که میدیدم، به وضوح نشانههای خلاقیت خداوند را نشان میدادند و به روشنی درک میکردم، گویی روز را میبینم. اگر بخواهم این مشاهدات را انکار کنم، در واقع انکار دیدن روز را نیز انجام دادهام.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ است، به این معنا که آنچه من از خدا میشناسم و درک میکنم، فقط بخشی از عظمت اوست و او فراتر از این تصورات و شناختهاست. ملک و سلطنت او بسیار بیشتر و والاتر از آن چیزی است که من میتوانم تصور کنم. به طوری که گفتن "خدا بزرگ است" شبیه به دانهای است که همه موجودات بیپایان را در بر میگیرد و از آن هزاران شاخه گل مختلف میروید که برگهایش نماد عقل، درک و قدرت هستند.
هوش مصنوعی: اللہ زنده است و همه زیباییها ناشی از حیات اوست. هر چیزی در جهان که باعث ناخوشنودی کسی میشود، به دلیل مرگ و بیجان بودن آن است. اما هر چه از حیات ناشی شود، زیبا و دلپذیر است. نود و نه اسم خداوند، عین وجود اوست و تجلی مهربانی، کرم و حیات است، اما افرادی که از درک حقیقت عاجزند، این صفات را به صورت خشم و قهر مشاهده میکنند.
هوش مصنوعی: و خدا داناتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.