گنجور

 
باباافضل کاشانی

ای تو به مجردی نرفته گامی

چه‌ات زهرهٔ آن بود که جویی کامی

تو درد فراق نیمه شب برده نه‌ای

در صحبت او کجا رسی تا خامی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode