گنجور

 
عطار

از دو کس پرهیز کن ای هوشیار

تا نبینی نکبتی در روزگار

اول از دشمن که او استیزه روست

وانگهی از صحبت نادانِ دوست

خویش را از نزد دشمن دور دار

یار نادان را ز خود مهجور دار

ای پسر کم گوی با مردم درشت

ور بگویی از تو گردانند پشت

بهترین خُلق می‌دانی که‌راست؟

آنکه داد انصاف و انصافش نخواست

چون حدیث خوب گویی با فقیر

به بود زآنَش که پوشانی حریر

خشم خوردن پیشهٔ هر سرور است

تلخ باشد؛ از شکر شیرین‌تر است

هر که با مردم نسازد درجهان

زندگانی تلخ دارد بی گمان

آنکه شوخ است و ندارد شرم نیز

دان که ناپاک‌زاده است ای عزیز

از ملامت تا بمانی در امان

باش دایم همنشین صالحان

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode