گفت چون صحرا همه پربرف گشت
رفت ذوالنون در چنان روزی بدشت
دید گبری را ز ایمان بی خبر
دامنی ارزن درافکنده بسر
برف میرفت و بصحرا میدوید
دانه میپاشید و هرجا میدوید
گفت ذوالنونش که ای دهقان راه
از چه میپاشی تو این ارزن پگاه
گفت در برفست عالم ناپدید
چینه مرغان شد این دم ناپدید
مرغکان را چینه پاشم این قدر
تا خدا رحمت کند بر من مگر
گفت ذوالنونش که چون بیگانهُ
کی پذیرد تو مگر دیوانهٔ
گفت اگر نپذیرد این بیند خدا
گفت بیند گفت بس باشد مرا
رفت ذوالنون سوی حج سالی دگر
بر رخ آن گبر افتادش نظر
دید او را عاشق آسا در طواف
گفت ای ذوالنون چرا گفتی گزاف
گفتی آن نپذیرد و بیند ولیک
دید و بپسندید و بپذیرفت نیک
هم مرا در آشنائی راه داد
هم مرا جان ودلی آگاه داد
هم مرا در خانهٔ خود پیش خواند
هم مرا حیران راه خویش خواند
هست در بیت اللهم همخانگی
باز رستم زان همه بیگانگی
زان سخن حالی بشد ذوالنون ز جای
گفت ارزان میفروشی ای خدای
گبری چل ساله چون از گردنش
می بیندازی بمشتی ارزنش
دوستی خود بدشمن میدهی
این چنین ارزان به ارزن میدهی
هاتفی در سر او آواز داد
کانکه او را خواند حق یا باز داد
گر بخواندش نه بعلت خواندش
ور براندش نه بعلت راندش
کار خلقست آنکه ملت ملتست
هرچه زان درگه رود بی علتست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این داستان، ذوالنون در روزی برفی به دشت میرود و مردی را میبیند که دانههای ارزن را در برف پاشیده و تلاش میکند تا پرندگان را تغذیه کند. ذوالنون از او میپرسد که چرا این کار را انجام میدهد و مرد پاسخ میدهد که به امید رحمت خداوند این دانهها را میپاشد. ذوالنون به او میگوید که فایدهای ندارد، چون کسی که به خداوند اعتقاد ندارد، نمیتواند پذیرای او باشد. اما مرد باور دارد که خداوند این عمل او را میبیند و میپذیرد.
سال بعد، ذوالنون در حال طواف خانه خدا مردی را میبیند که به او اعتنا کرده و پس از این که دید و پسندید، او را نزد خود میخواند. سپس ذوالنون به این فکر میکند که چطور خداوند به کسی که از ایمان بیبهره است، این گونه رحمت میدهد و او را با خود میخواند. این نشان میدهد که محبت و رحمت الهی شامل حال همه انسانها میشود، و پذیرش خداوند به ایمان بستگی ندارد. در نهایت، پیام اصلی این است که محبت الهی فراتر از ملتها و باورها میرود.
هوش مصنوعی: در روزی که صحرا پوشیده از برف شده بود، ذوالنون به دشت رفت.
هوش مصنوعی: یک فرد گبر (زرتشتی) را مشاهده کردم که از ایمان به دور بود و دامنش را به اندازهای کوچک به زمین انداخته بود.
هوش مصنوعی: برف در حال ذوب شدن بود و به سمت دشت میرفت، دانهها را پخش میکرد و هر جا که میدوید، این کار را انجام میداد.
هوش مصنوعی: ذوالنون از دهقان میپرسد که چرا در این صبح زود دانههای ارزن را در زمین پخش میکنی؟
هوش مصنوعی: در این دنیای پر از برف، همهچیز پنهان شده است و پرندگان نیز در این لحظه ناپدید شدهاند.
هوش مصنوعی: من به قدری مرغها را در چینه میپاشم تا خداوند بر من رحم کند.
هوش مصنوعی: ذوالنون به شخصی میگوید که چگونه کسی که بیگانه است را بپذیرد، مگر اینکه آن شخص دیوانه باشد. این اشاره به این دارد که بیخود و فراتر از عقل باید رفتار کرد تا کسی غیرآشنا را قبول کرد.
هوش مصنوعی: اگر او قبول نکند که چیزی را ببیند، خداوند به او میگوید که باید ببیند. او هم میگوید که همین برای من کافی است.
هوش مصنوعی: ذوالنون به قصد انجام حج به سفر رفت و در این سفر نظرش به چهرهی یک زرتشتی افتاد.
هوش مصنوعی: در طواف کعبه، دیدم او را که عاشقانه در حال گردش است. گفتم ای ذوالنون، چرا این حرف را بدون دلیل زدی؟
هوش مصنوعی: تو گفتی که آن چیز را نمیپذیرد و نمیبیند، اما او دید و پسندید و در نهایت به خوبی پذیرفت.
هوش مصنوعی: هم در آشنایی به من اجازه داد و هم به من جان و دلی آگاه عطا کرد.
هوش مصنوعی: او هم مرا به خانهاش دعوت کرد و هم من را در شرایطی سردرگم و گیج به حال خودم رها کرد.
هوش مصنوعی: در خانه خدا، رستم به همراهی با دیگران مشغول است، در حالی که در میان این همه بیگانگی و تفاوتها، هنوز هم یکپارچگی و همدلی حس میشود.
هوش مصنوعی: از آن سخن، ذوالنون دچار حالتی شد و از جایش گفت: ای خدای، آیا تو میتوانی این چیزها را به قیمت ارزان بفروشی؟
هوش مصنوعی: وقتی یک زرتشتی پیر 40 ساله را از گردن بیندازی، فقط مقداری ارزن به دست میآورد.
هوش مصنوعی: تو به دوستی خود به طرز عجیبی بها میدهی و این رابطه را به آسانی از دست میدهی، همانطور که کالاهای بیارزش را به قیمت پایین میفروشی.
هوش مصنوعی: صدایی در دل او به گوش رسید که میگفت، آیا او دوباره به حق بازگشته است یا نه؟
هوش مصنوعی: اگر او را بخواند، این به خاطر خود او نیست، و اگر او را براند، این نیز به علت خود او نیست.
هوش مصنوعی: خلق و فرومایگی ملت به این است که همه چیز در این دنیای دیگر بیدلیل و بدون هدف نیست. هر آنچه از این سرای برود، بدون دلیل و علت نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.