گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عطار

آن یکی دیوانه حیران میشتافت

کلهٔ در راه گورستان بیافت

کرد پرخاک و نهفتش بر زمین

آن یکی گفتش چرا کردی چنین

گفت مجنونش که ای از کار دور

بوده است این کله پر باد غرور

میکنم پرخاک این سر تا مگر

چون در آمد خاک باد آید به در

گرچه سر بر آسمان داری کنون

در زمین چون آسمان گردی نگون

کار و بار تو در این عالم بود

چون تو رفتی آن همه ماتم بود

نیست آنجا جز فنا را هیچ روی

زآنکه آنجا در نگنجد هیچ موی