گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
عطار

آن وزیری را چو آمد مرگ پیش

کرد حیران روی سوی قوم خویش

گفت دردا و دریغا کز غرض

آخرت با خواجگی کردم عوض

زآرزوی این جهان میسوختم

لاجرم آن یک بدین بفروختم

میروم امروز جانی سوخته

رفته دنیا و آخرت بفروخته

ای دل غافل دمی بیدار شو

چند بد مستی کنی هشیار شو

رفتگان اندر نخستین منزلند

منتظر بنشسته و مستعجلند

بیش ازین در بند خودشان می مدار

چندشان فرمائی آخر انتظار