آن وزیری را چو آمد مرگ پیش
کرد حیران روی سوی قوم خویش
گفت دردا و دریغا کز غرض
آخرت با خواجگی کردم عوض
زآرزوی این جهان میسوختم
لاجرم آن یک بدین بفروختم
میروم امروز جانی سوخته
رفته دنیا و آخرت بفروخته
ای دل غافل دمی بیدار شو
چند بد مستی کنی هشیار شو
رفتگان اندر نخستین منزلند
منتظر بنشسته و مستعجلند
بیش ازین در بند خودشان می مدار
چندشان فرمائی آخر انتظار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.