بود مجنونی همیشه بی کلاه
برهنه سر میشدی دایم براه
سائلی گفتش که ای شوریده نام
برهنه سر از چه میباشی مدام
گفت سرپوشیده زن باشد نه مرد
این سؤال بد که تو کردی که کرد
گفت پایت از چه باری برهنهست
گفت ای احمق سری کو یک تنهست
چون برهنه میبود این سر مرا
پای ازو نبود گرامی تر مرا
چون درین ره پای و سر در باختی
قدر بی قدری خود بشناختی
خویشتن را در میان آوردنت
هست سودی با زیان آوردنت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.