آن یکی دیوانهٔ عالی مقام
خضر او را گفت ای مرد تمام
رای آن داری که باشی یار من
گفت با تو برنیاید کار من
زانکه خوردی آب حیوان چندگاه
تا بماند جان تو تا دیرگاه
من برآنم تا بگویم ترک جان
زانکه بی جانان ندارم برگ جان
چون تو اندر حفظ جانی ماندهای
من بنو هر روز جان افشاندهای
بهتر آن باشد که چون مرغان زدام
دور میباشیم از هم والسلام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شخصی دیوانه و عالیمقام که از زندگی و دوری از دیگران صحبت میکند، با خضر، یک شخصیت حکیم، گفتگو میکند. خضر به او میگوید که اگر میخواهد همراهش باشد، باید جانش را رها کند. دیوانه پاسخ میدهد که نگهداشتن جان برایش مهم است و او از زندگی و لذتهای آن بهرهمند شده است. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که بهتر است مانند پرندگان از یکدیگر دور باشند و به آرامی زندگی کنند.
هوش مصنوعی: در اینجا شخصی که به نوعی مقام و منزلت ویژهای دارد، به انسانی دیوانه و عاقل میگوید: «ای مرد، تو همه چیز را میدانی و به بهترین شکل آموزش دیدهای».
هوش مصنوعی: اگر میخواهی همراهم باشی، باید بدانی که با تو نمیتوانم کار کنم.
هوش مصنوعی: چون مدت زیادی از آب حیات نوشیدی، پس جان تو تا مدتها باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: من تصمیم دارم بگویم که عشق و دلبستگی او برایم بسیار مهم است، زیرا بدون او احساس زندگی نمیکنم و نمیتوانم به چیزی غیر از او فکر کنم.
هوش مصنوعی: وقتی تو در حال حفظ جان خود هستی، من هر روز جانم را فدای تو کردهام.
هوش مصنوعی: بهتر است مانند پرندگان از هم دور بمانیم و به آشتی و آرامش بپردازیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.