عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۹۶ شمع آمد و گفت: گه دلم مُرده شود گه در سوزم عمر به سر بُرده شود چون در دهن آب گرمم آید بیدوست بر روی ز باد سردم افسُرده شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شمع به حضور میآید و میگوید که گاهی احساس میکند که دلش به تنگی میافتد و زندگیاش در حال گذر است. وقتی که آب گرم به دهانش میرسد، احساس میکند که تحت تأثیر باد سرد میشود و حالش خراب میشود.
هوش مصنوعی: شمع آمد و گفت: گاهی احساس میکنم که دلم به شدت گرفته و مرده شده است و گاهی دیگر در آتش خود میسوزم و عمرم به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: زمانی که آب گرم به دهانم میآید، حس میکنم که با وزش باد سرد، درونم خالی و ناراحت میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل شمع تو شد به یک نفس مرده شود
ور زنده شود جان به لب آورده شود
اشکی که ز سوز میفشانم چون شمع
باز از دم سرد بر رخ افسرده شود
بس خون جگر که مرد را خورده شود
تا بیش بدی با دگران بُرده شود
با آنک بدی کرد برو نیکی کن
تا فرق میان تو و او کرده شود
بی یاد لب تو خضر دل مرده شود
بی فیض رخت بهشت پژمرده شود
پژمرده شود دلم ز تاثیر غمت
از آتش اگر کباب افسرده شود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.