شمع آمد و گفت: حالتی خوش دیدم
خود را که سرافکنده و سرکش دیدم
از هر تر و خشک و دخل و خرجی که بود
خرجم همه اشک و دخل آتش دیدم
×
شمع آمد و گفت: حالتی خوش دیدم
خود را که سرافکنده و سرکش دیدم
از هر تر و خشک و دخل و خرجی که بود
خرجم همه اشک و دخل آتش دیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
تا حلقهٔ آن زلف مشوّش دیدم
دل را به میانه در کشاکش دیدم
تا روی چوآتش تودیدم از دور
دور از رویت به چشم آتش دیدم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.