هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از عشق و longing (دلتنگی) خود میگوید. او میخواهد همواره کتاب عشق (هجر) را بخواند و به یاد محبوبش اشک بریزد. وجود او شبیه شمعی است که در حال سوختن است و در این سوختن، او میخواهد که همچنان باقی بماند. این بیانگر عشق عمیق و درد ناشی از جدایی است.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از عشق و longing (دلتنگی) خود میگوید. او میخواهد همواره کتاب عشق (هجر) را بخواند و به یاد محبوبش اشک بریزد. وجود او شبیه شمعی است که در حال سوختن است و در این سوختن، او میخواهد که همچنان باقی بماند. این بیانگر عشق عمیق و درد ناشی از جدایی است.
هوش مصنوعی: همواره میخواهم کتاب جدایی را بخوانم و بر بوی رسیدن به معشوق، اشک بریزم.
هوش مصنوعی: کار من پیچیده و سردرگم شده است، همانند شمعی که در حال ذوب شدن است. میخواهم بسوزم تا بتوانم در این وضعیت باقی بمانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صوفی به سماع دست از آن افشاند
تا آتش دل به حیلتی بنشاند
عاقل داند که دایه گهوارهٔ طفل
از بهر سکون طفل میجنباند
گر یار مرا نخواند و با خود ننشاند
وز درویشی مرا چنین خوار بماند
معذورست او که خالق هر دو جهان
درویشان را بخانهٔ خویش نخواند
صالح تن من ز عشق دامن بفشاند
تا مرگ قضای خویشتن بر تو براند
دل تخته درد و ناامیدی برخواند
شادی و غمم تو بودی و هر دو نماند
گر ابر به جود خویشتن را چو تو خواند
فراش تو بود او همیگرد نشاند
هر چند بسی گهر پراکند و فشاند
آخر گهرش نماند و بیکار بماند
آن روز که جان نامهٔ عشق تو بخواند
دل دست زجان بشست و دامن بفشاند
وان صبر که خادمت بدان آسودی
آن نیز بقای عمر تو باد نماند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.