گنجور

 
 
 
کمال‌الدین اسماعیل

گر بگشایم ز غصّه امشب لب را

بر چرخ بسوزم از نفس کوکب را

ای صبح بیا تو نیز جانی می کن

باشد که بهم روز کنیم این شب را

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال‌الدین اسماعیل
واعظ قزوینی

تا کام دهی، نفس بخود معجب را

گردی شب و روز مشرق و مغرب را

کرد است ترا اسیر، نفس سگ تو

کس دیده که سگ مرس کند صاحب را؟

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه