گنجور

 
 
 
عطار

سر رفت به باد و من کله میدارم

چشمم بشد و گوش به ره میدارم

در گریه و در گداز مانندهٔ شمع

میسوزم و خویش را نگه میدارم

ظهیر فاریابی

از جور تو حال ارچه تبه می دارم

هم لطف تو را گوش به ره می دارم

در پرده به رسم دوستان می سوزم

وین حال ز دشمنان نگه می دارم

ظهیری سمرقندی

دوری نه از آن روی چو مه می دارم

و الله که تخفیف نگه می دارم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه