گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عطار

بحری که در او دو کون ناپیدا بود

او بود و جز او نمایش سودا بود

آن قطره که در جستن آن دریا بود

چون آنجا شد خود همه عمر آنجا بود

کلیم

این مژده فتح از پی هم زیبا بود

این کیف دو بالا چه نشاط افزا بود

از رفتن (دریا) سر (بیرا) هم رفت

گویا سر او حباب این دریا بود

جویای تبریزی

صاحب صورت تا بری از معنی بود

چشم حقیقت سبک و رسوا بود

اهل معنی شکوه دیگر دارند

گر آینه می داشت تهی دریا بود

صغیر اصفهانی

شاهی که به اسرار جهان دانا بود

از رتبه به کل ما خلق مولا بود

شب‌ها به خرابه‌ها ز روی شفقت

همدم به جذامیان نابینا بود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه