گنجور

 
 
 
امیر معزی

هر شب ز غم تو دل ز جان برگیرم

پندی که خرد دهد من آن نپذیرم

تا روز نهد خیال تو در پیشم

صد چشمه و من ز تشنگی می‌میرم

اوحدالدین کرمانی

در راه توَم گر زیم و گر میرم

دل بر که نهم چون زتو دل برگیرم

پیری برِ رحمت تو قدری دارد

چون بر در تو پیر شدم بپذیرم

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از اوحدالدین کرمانی
عراقی

یارب، به تو در گریختم بپذیرم

در سایهٔ لطف لایزالی گیرم

کس را گذر از جادهٔ تقدیر تو نیست

تقدیر تو کرده‌ای، تو کن تدبیرم

مجد همگر

بر من چو گذر کند بت کشمیرم

در دیده قیاس چشم مستش گیرم

بگذشت و به چشم خشم در من نگریست

دلدار که پیش خشم چشمش میرم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه