گنجور

 
 
 
مسعود سعد سلمان

تا این دل من تو را خریدار آمد

در دست بلا و غم گرفتار آمد

نزد تو تن عزیز من خوار آمد

چونین که تویی با تو مرا کار آمد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
عطار

زین پیش دلم بستهٔ پندار آمد

پنداشت که فتوی دِه اسرار آمد

و امروز که دیدهای بدیدار آمد

کارم همه پشتِ دست و دیوار آمد

جهان ملک خاتون

تا شاهد حسن گل به بازار آمد

جان من بیچاره خریدار آمد

با شهد لبش نکرده ام یاد شکر

تا طوطی لعل او به گفتار آمد

ادیب الممالک

زان نرگس تازه کز بر یار آمد

صد گونه ضیاء به چشم خون بار آمد

تو همچو بنفشه خفته من چون نرگس

چشمم همه شب ز غصه بیدار آمد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه