عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۳۵

دل در طلبش بجان گرفتار آمد

جان نیز چو شمع عاشق زار آمد

کس ره نبرد بدو که آن ماه دو کون

آن لحظه نهان شد که پدیدار آمد